نخستین سالن‌های سینما

میرزا ابراهیم خان صحاف‌باشی

نخستین سالن‌های سینما درایران به سال ۱۲۸۲خورشیدی بازمی‌گردد، زمانی که "میرزا ابراهیم خان صحاف‌باشی"، در ماه رمضان، حیاط پشتی دکان آنتیک فروشی خود را در خیابان لاله‌زار تهران جهت نمایش فیلم آماده کرد و یک سال بعد نخستین سالن عمومی سینما را در همان نزدیکی، و در خیابان چراغ گاز که بعداً امیرکبیر نام گرفت، بازکرد.

بهترین خاطره از آغاز این سینما را از زبان شادروان جمالزاده، داستان‌نویس بزرگ معاصر در همین صفحه می‌شنویم که در مجموعه رادیویی "فانوس خیال" ساخته شاهرخ گلستان آمده است.

جمالزاده درباره این سینما می‌گوید که در پانزده سالگی که پدرم مجبور شده بود از اصفهان به تهران بیاید روزی در ماه رمضان در خیابان چراغ گاز گردش می‌کردم. شخصی به اسم "سیف الذاکرین" مرا دید و گفت محمدعلی می‌خواهی بروی سینما. گفتم سینما چیست؟ گفت همین جاست. بلیطش دو قران است. من که وارد شدم دیدم مردی توی دیوار دارد خیابان را جارو می‌کند. تعجب کردم. بعد فهمیدم این آدم نیست، تصویر آدم است. همان‌طور که در سخنان جمالزاده در فایل صوتی این صفحه خواهید شنید، این یکی از زنده‌ترین و دقیق‌ترین گزارش‌هایی است که در باره نخستین سالن سینما در تهران موجود است.

البته نقش مهاجرین روس در ترویج سینما در ایران را نیز نباید نادیده گرفت. در سال ۱۲۸۶مهاجری روسی به نام "آقایف"، یک سالن سینما در قهوه‌خانۀ زرگرآباد خیابان چراغ گاز تهران افتتاح کرد. فیلمی از جنگ روس و ژاپن برنامۀ افتتاحیۀ این سینما بود. سینما کم کم داشت جا می‌آفتاد و آقایف به جای استفاده از قهوه‌خانه زرگرآباد، قسمت پشتی مغازه خود در خیابان ناصریه تهران را تبدیل به سالن کوچکی با ۲۰صندلی کرد.

روسی خان

در همین سال مهدی خان روسی معروف به روسی‌خان با خرید یک دستگاه نمایش و ۱۵ حلقه فیلم از آغاز ماه رمضان، در عکاس‌خانۀ خود در خیابان علاءالدوله (فردوسی) تهران مشغول کار نمایش شد. سال بعد یعنی در سال ۱۲۸۷روسی‌خان پس از بازگشت از روسیه، طبقۀ بالای مطبعۀ فاروس در خیابان لاله‌زار تهران را اجاره کرد و با کمک حیدرخان عمواوغلی یکی از فعالان سیاسی و فرهنگی زمان خود، یک سالن سینما در آن محل راه انداخت. این سالن بعدها به نام "فاروس" معرفی شد.

طرفداری از سینما در حال گسترش بود و به جای بیشتری نیاز بود. روسی خان حیاط تالار دارالفنون در خیابان ناصریه تهران را به سینمایی با ۱۵۰تا ۲۰۰نیمکت تبدیل کرد. او برای جلوگیری از گرما، بالای حیاط را با پارچه پوشاند وچون هنوز فیلم‌ها صامت بود چنان که رسم بود یک نوازنده پیانو و یک نوازنده ویلون برای نواختن موسیقی همزمان با نمایش فیلم استخدام کرد.

هر سال بر تعداد سینماها افزوده می‌شد. زنان هم به آمدن به سینما علاقه نشان دادند و چند سال بعد و در سال ۱۳۰۷علینقی‌خان وزیری، موسیقی‌دان و استاد مشهور و خان باباخان معتضدی، سالن سینمایی را به نام "صنعتی" در محل مدرسه عالی موسیقی در خیابان لاله‌زار مخصوص خانم‌ها افتتاح کردند.

کم کم فیلم‌های ناطق هم رواج پیدا کرد و از سال ۱۳۱۳، سینما داریوش تهران که تا این تاریخ فیلم‌های صامت نشان می‌داد، از این پس به نمایش فیلم‌های ناطق پرداخت.

ساختن فیلم ایرانی نخست در هند و سپس در ایران رواج یافت و سینماها در کنار فیلم‌های خارجی فیلم ایرانی هم نشان می‌دادند. دیگر سالن سینما مرکز تجمع و دیدار و در شهرهای بزرگ مکانی اجتماعی شده بود.

چند حادثه دیگرهم با سالن سینماها گره خورده است. یکی مربوط به روز سوم شهریور ماه ۱۳۲۰می‌شود که در ساعت هشت بعدازظهر برق سراسر شهر تهران به علت حملۀ متفقین قطع شد و تماشاگران سینماها از سالن‌ها بیرون ریختند. برای بسیاری این حادثه‌ای شد به یاد ماندنی. ازهمه مهم‌تر، اما، آتش گرفتن سینما رکس آبادان است که در روز ۲۸مرداد ۱۳۵۷صورت گرفت. این سینما هنگام نمایش فیلم "گوزن‌ها" به آتش کشیده شد و بسیاری در این حادثه سوختند. در هرحال با آمدن انقلاب حمله به سینماها افزایش یافت و بسیاری از سینماها سوختند، بسته شدند، مصادره شدند و برخی از آن‌ها دو باره باز شدند.

دوبلاژ در ايران

آشنایی با ستارگان دوبله ایران

در ابتداى دهه ۱۳۲۰ و اشغال ايران در جريان جنگ دوم جهاني، سينما به‌دليل نبود وسايل ارتباط جمعى موقعيت استثنايى و مناسبى به‌دست آورد. انگلستان و شوروى با هدف گسترش نفوذ فرهنگي، از فيلم‌هاى ناطق فارسى استفاده مى‌کردند و به اين ترتيب برگرداندن گويش فيلم‌هاى خارجى به فارسى لازم شد.

دکتر اسماعيل کوشان در طى اقامت اجباريش در استانبول به‌طور جدى پيگير کار دوبله شد و طرح شرکت ”ميترا فيلم“ را با مشارکت همسرش و ابراهيم ‌کوشان و جهانگير تفضلّى شکل داد.

دکتر اسماعیل کوشاندکتر اسماعیل کوشان

سپس با خريد دو فيلم فرانسوى و اسپانيولى مقدمات کار را در استوديوى ”سس فيلم“ فراهم آورد. فيلم فرانسوى ”دختر فراري“ نام داشت که نخستين فيلم دوبله شده به زبان فارسى بود (محصول ۱۹۴۴ فرانسه به کارگردانى هانرى دوکوئن) پنجشنبه پنجم ارديبهشت ۱۳۲۵، اين فيلم در سينماى جديد کريستال روى پرده آمد و طى شش هفته نمايش به فروشى بيش از دو ميليون ريال دست يافت. بعد از آن‌که هيجان ناشى از موفقيت نمايش نخستين فيلم دوبله - با چاپ چند عکس از ”دختر فراري“ و شرح حال دانيل داريو بازيگر فيلم و گفتگو با نوريه قوانلو گويندۀ نقش راديو و مقالاتى دربارۀ فيلم و دوبلهٔ آن - فرونشست، دکتر کوشان دفتر ميترا فيلم را در خيابان لاله‌زار در مغازه‌اى در پاساژ ساعتچى ايجاد کرد. در فاصلهٔ کوتاهى دختر کولى فيلم دوم کوشان در اواخر تابستان ۱۳۲۵ در سينما کريستال به نمايش درآمد و سود مناسبى بدست آورد. بتدريج ميترا فيلم و تهيه فيلم‌هاى ناطق ايرانى توسعه يافت و در همين ايام گروه‌هاى مختلفى با هدف کسب درآمد به اين کار روى آوردند. گروهى شامل گرجي، جهانبخش، حالتى و چند تن ديگر که کوشان معرفى کرده بود، راهى قاهره شدند و فيلم‌هاى زن سنگدل، تاراس بولبا و سکوت شب را دوبله کردند. در همان سال زن سنگدل و تاراس بولبا به تهران رسد و فروش نسبتاً خوبى داشت؛ اما انتظارات برآورده نشد.

در اواخر تابستان ۱۳۲۵ در تهران استوديويى براى دوبله فيلم و توليد، اعلام موجوديت کرد. بانيان اوليه آن منصور مبيني، شاپور مبيني، هوشنگ کاوه و اميرحسين دهلوى بودند. بعداً جلال مغازه‌اي، سعيد غياثي، بهاءالدين شريعتمداري، على‌اصغر کاشاني، محمود نوذرى و مجتبى بديعى و ديگران به آن‌ها پيوستند و چند تن از جمله دکير ميرسپاسي، فاضل سرجويى با تخصيص سرمايه امکان توليد فيلم را فراهم مى‌کنند. بعد از آن‌که مقدمات کار فراهم شد، همزمان دختر فرارى به نمايش درآمد و موجب سرخوردگى و دلخورى گروه شد.

بعد از انشعاب گروه، سرمايه‌گذاران محل تازه‌اى واقع در سه راه امين‌حضور را براى آغاز فعاليت رسمى استوديو ”ايران‌نو فيلم“ اجاره کردند.

در اين حال گروه ديگرى نيز پنجمين فيلم دوبله شد، به فارسى در پاريس توليد شد و در ارديبهشت ۱۳۲۶ در سينما پارک به روى پرده آمد. نام اين فيلم، بازگشت جاودانى بود.

هنر دوبلاژ در اوايل ۱۹۳۱ م (۱۳۰۹ ش) در فرانسه و بعد ايتاليا و انگلستان براى ناطق کردن فيلم‌هاى صامت قديمى و به‌عنوان اختراعى گرانبها که سينما را زنده کرد، شکل گرفت. پانزده سال بعد از رواج آن تقريباً در بيشتر کشورها، ايران نيز به دوبلاژ پرداخت ولى همهٔ امور فنى آن در کشورهاى بيگانه انجام مى‌گرفت.

در اين حال جوانان استوديو ”ايران نو فيلم“ تلاش داشتند نخستين کسانى باشند که کار دوبله را در ايران شکل مى‌دهند.

اولين فيلم دوبله شده در ايران ”مرا ببخش“ نام داشت. از گويندگان اين فيلم: اسدا... پيمان، عطاءا... زاهد، مهرى عقيلي، مهرى وداديان، مهين ديهيم، ايرج دوستدار بودند.اين فيلم در شهريور ۱۳۲۷ در سينماى ديانا و پارک به نمايش درآمد و مورد استقبال واقع شد و فروش بى‌سابقه‌اى داشت.

 از راست: امير حسين دهلوى (امام)، مهندس منصور مبيني، هوشنگ کاوه، اسدالله پيمان، به هنگام دوبله مرا ببخش 1326از راست: امير حسين دهلوى (امام)، مهندس منصور مبيني، هوشنگ کاوه، اسدالله پيمان، به هنگام دوبله مرا ببخش 1326

زاهد، احمد شيرازى و خانى از ايران‌‌نو فيلم جدا شدند و به گروه سعيد غياثي، ضياء‌الواعظين و جلال مغازه‌اى پيوستند، که در حال تأسيس استوديو آريا در خيابان ارامنه بودند. آنها موفق به دوبلهٔ نخستين فيلم رنگى شدند و براى اولين بار از شيوهٔ صداى مغناطيسى استفاده کردند.

با انشعاب تازه‌اى که در اثر اختلاف در اين جمع بوجود آمد، مغازه‌اى با استوديوى ”عصر طلايي“ منتقل شد و ضياء‌الواعظين، شيرازى و خانى مقدمات استوديوى شهرزاد را آغاز کردند.

دوبله در ايران به‌دليل فقدان وسايل کافى با مشکلات فراوانى همراه بود و در خارج از ايران به‌نظر آسان‌تر مى‌رسيد.

آلکس آقابابيان فيلم سرگذشت فريدون بينوا را در ايتاليا دوبله کرد و در تهران به نمايش گذاشت. اين فيلم در مهرماه ۱۳۳۱ در سينما ديانا روى پرده رفت و با هجوم تماشاگران مواجه شد و سينما پارک نيز از هفته دوم نمايش به اکران آن پرداخت و همزمان با تهران فعاليت‌هاى دوبله فيلم‌ها در رم دنبال شد و بعد از آقابابيان و بعد داريوش فيلم، شرکت زرينه اين فعاليت را ادامه داد.

با آغاز دههٔ ۱۳۴۰ به‌تدريج افزايش استوديوهاى دوبلاژ در ايران و دستيابى آنها به اندازه‌هاى قابل قبول کيفيت فنى و محدوديت استفاده از دوبلورهاى متعدد و نزول کيفى دوبله و سقوط ارزش لير ايتاليا و دستمزدهاى مناسب دوبله در ايران، به‌‌تدريج دوبلهٔ ايتاليا دچار رکود شد و سپس به تعطيلى کامل انجاميد.

شکوفايى دوبلاژ در ايتاليا مانع جذب نيروهاى تازه در داخل کشور بود. با اين حال مراکز انگشت‌شمار حرفه‌اى همچنان به فعاليت مشغول بودند: پارس فيلم زير نظر على کسمائي، استوديو البرز، استوديو يانا فيلم، استوديو يونيورسال. اما مهمترين فعاليت در اين مرحله را استوديو سانترال عرضه مى‌کرد. به‌زودى اين استوديو به‌صورت يکى از قطب‌هاى دوبلاژ در سينماى ايران درآمد. اين استوديو از بدو تأسيس ضمن دوبلاژ عهده‌دار امور چاپ و لابراتور و فنى فيلم‌هاى خبرى اداره کل هنرهاى زيباى کشور و توليدات راديو و تلويزيون عراق نيز بود. و موفق شد کادر مجرب و منظمى از مديران دوبلاژ، دوبلورها، و تکنسين‌ها را گردهم بياورد.

مهندس سيف الدين کامرانى (نفر اول سمت چپ) موسس استوديو سانترال1333-تصوير مربوط به بازديد راج کاپور از استوديو سانترال در 1335 است و حسين دانشور و ناصرملک مطيعى نيز در عکس ديده مى شوند

به‌تدريج رشد فيلم‌هاى دوبله و استوديوهاى دوبلاژ چشمگير شد. در طول سال ۱۳۳۶ بيش از دو برابر سال ۱۳۳۵ فيلم دوبله و عرضه شد (۵۴ فيلم). همين تعداد در نيمهٔ اول ۱۳۳۷ دوبله شد و در پايان سال به ۱۱۹ فيلم رسيد. در سال ۱۳۳۸ اين تعداد باز هم افزايش يافت و به ۱۸۳ عدد رسيد و در طى همين سال تعداد استوديوهاى دوبلاژ به دو برابر سال‌هاى گذشته رسيد. در پايان دههٔ ۱۳۳۰ به‌ندرت فيلمى به زبان اصلى نمايش داده مى‌شد.

دوبلاژ در افزايش تماشاگران و سالن‌هاى سينما از يک طرف و ايفاى نقش واسطهٔ زبانى بين تماشاگر و فيلم از طرف ديگر، اهميت زيادى داشت.

عليرغم نظرهاى موافق و مخالف و انتقادها، تعداد مراکز دوبله و دوبلورها افزايش يافت و جامعهٔ دوبلاژ با ۲۴۰ نفر (۷۰ زن و ۱۷۰ مرد) و ۲۵ مؤسسه صاحب تشکلى شد که در نهايت در سال ۱۳۴۴ به ايجاد سنديکايى خاص منتهى شد و اساسنامهٔ آن توسط وزارت کار و امور اجتماعى به تأييد رسيد. در سال ۱۳۵۳ جامعهٔ دوبلاژ به عنوان انجمن پذيرفته و داراى بنياد نامه مصوب گرديد.

شاخص ترين دوبلورهاى تاريخ دوبلاژ ايران

سيروس ابراهيم‌زاده، تاجى احمدي، منوچهر اسماعيلي، اصغر افضلي، ايران بزرگمهر، مهين بزرگي، بوتيمار، پرويز بهرام، هوشنگ بهشتي، عبدالحسين تهامي، سيروس جراح‌زاده، چنگيز جليلوند، نيکو خردمند، عباس خسروانه، خسرو خسروشاهي، ايرج دوستدار، کاوس دوستدار، مهين ديهيم، احمد رسول‌زاده، محمدعلى زرندي، منوچهر زماني، محمدرضا زندي، حسين سرشار، زهر، شکوفنده، فريبرز صالح، ناصر طهماسب، حسين عباسي، حسين عرفاني، مهدى على‌محمدي، فرخنده، فرشيد فرزان، نجمى فرهي، ثريا قاسمي، حميد قنبري، محمد قنبري، ژاله کاظمي، هوشنگ کاظمي، عطاءا... کاملي، مهين کسمائي، على‌اصغر مستان، سعيد مظفري، جلال مقامى عزت‌ا... مقبلي، ناصر ممدوح، ايرج ناظريان، منوچهر نوذري، محمود نوربخش، منوچهر والى‌زاده، بهروز وثوقي، رفعت هاشم‌پور و ... و برجسته‌ترين و با سابقه‌ترين مترجمان دوبلاژ عبارتند از: بابک ساسان، ايرج رضائي، پرويز دوائي، فيروز رادپور، انور نصيحت‌گر، فريدون ابوجينا، نجف دريابندري، حسين شايگان، گودرز شيدائي، روبن شاه‌نظريان، محمود ايزدي،

دوبله گوزن ها-على کسمائى نفر اول سمت چپ، مدير دوبلاژ به همراه عرفانى و بهروز وثوقىدوبله گوزن ها-على کسمائى نفر اول سمت چپ، مدير دوبلاژ به همراه عرفانى و بهروز وثوقى

خسروشاهي، رسول زاده، جلال مقامي، تهامى و روبيک زادوريانخسروشاهي، رسول زاده، جلال مقامي، تهامى و روبيک زادوريان

ناظريان، کاملى و فيروز فلانىناظريان، کاملى و فيروز فلانى

بوتیمار، نوذری ، مقامیبوتیمار، نوذری ، مقامی

سينماى ايران بعد از پيروزى انقلاب اسلامى

با پيروزى انقلاب، در ابتدا اين تصور مطرح شد که حاکميت دينى با سينما سر سازگارى ندارد و سينما از حيات فرهنگى اين سرزمين حذف خواهد شد؛ اما با سخنان رهبر انقلاب اين ذهنيت برطرف شد و با تأييد فيلم ”گاو“ ساختهٔ داريوش مهرجويى از طرف ايشان، بعنوان سينمايى سالم، تلقى تازه‌اى در مورد آيندهٔ سينماى ايران پديد آمد؛ اما بهرحال برخوردها متفاوت بود.

با پيروزى انقلاب وزارت فرهنگ و هنر در وزارت علوم ادغام شد. در روز نخست دستور بازگشايى سينماها صادر شد و بسيارى از آثار انقلابى يا حتى استعمارى به نمايش درآمد. دفتر کمپانى‌هاى خارجى در اول سال ۱۳۵۸ تعطيل شد. در جلسهٔ مشترک شوراى تهيه‌کنندگان، واردکنندگان، سينماداران و هنرمندان در تيرماه ۱۳۵۸، تصميم بر اين گرفته شد که از ورود هر نوع فيلم خارجى جلوگيرى شود. و سپس پروانهٔ نمايش فيلم‌هاى ايرانى که از سال ۵۸ تا ۵۹ مجوز گرفته بودند لغو شد.

بعد از انقلاب مميزى نيز ويژگى‌هاى تازه‌اى يافت. در سال‌هاى نخست پس از انقلاب در جريان تنش‌هاى حادّ سياسي، سينما به نازل‌ترين حد خود از لحاظ کمى و کيفى رسيد. توليد فيلم تحت تأثير بى‌ثباتى سياسي، تغيير مداوم مسؤولان و نوسان معيارهاى مميزى و در نتيجه عدم امنيت در سرمايه‌گذاري، ورود فيلم‌هاى خارجى رونق يافته بود.

در اين بين، تعدادى از توليد‌کنندگان فيلم‌هاى ايرانى تلاش کردند توليد فيلم را بار ديگر به جريان اندازند. به گونه‌اى که با آرمان‌هاى اسلامى نيز انطباق داشته باشد. فيلم‌هاى برزخى‌ها، فرياد مجاهد، سرباز اسلام و … حاصل اين تلاشند.

مهدی معدنیان در فیلم فریاد مجاهد  مهدی معدنیان در فیلم فریاد مجاهد

بعد از سال ۱۳۶۰ مجموعهٔ امور سياسي، فرهنگي، اقتصادى و صنفى سينما تحت نظارت دولت قرار گرفت و تأثير مثبت آن با محدوديت ورود فيلم‌هاى خارجي، حذف عوارض سنگين از فيلم‌هاى داخلي، نظم بخشيدن به ارتباط ميان صاحبان سينما و صاحبان فيلم، پرداخت وام بانکى به تهيه‌کنندگان و بسيارى موارد ديگر خود را نشان داد. اصلاحات انجام شده متأثر از ارادهٔ عام سينماگران ايرانى بود. اما اين سياست سينمايى تبليغات منفى نيز در پى داشت که بخشى از آن در بحث مميزى قابل توجه مى‌باشد.

بتدريج از سال ۱۳۶۴ با ايجاد رابطه مناسب‌تر ميان سياست‌گذاران و سينماگران، آثارى خلق شد که توانست نظر منتقدان و روشنفکران را نيز بخود جلب نمايد و با اقبال عمومى نيز مواجه شد و در عين حال سينماى ايران را در سطح جشنواره‌هاى جهانى مطرح کند.

دههٔ شصت فوران کارهاى درخشان نسل دوم سينماى جديد ايرانى است. در ابتداى دههٔ هفتاد با تصميم دولت، يارانه حذف شد. رويداد ديگر اين سال تأسيس مؤسسهٔ رسانه‌هاى تصويرى بعنوان سازمان‌دهندهٔ فعاليت‌هاى قانونى شبکه ويدئويى کشور بود. اين اتفاق در پى آزادسازى ويدئو مطرح شد.

در اين دوره حضور فيلم‌هاى ايرانى در جشنواره‌هاى جهانى و کسب جايزه براى مديريت سينمايى بخودى خود ارزشمند نبود.

در سال ۱۳۷۹، پيش‌نويس قانون سينما ارائه شد که در آن دادگاه صالحه براى رسيدگى به خطاهاى سينمايى پيش‌بينى شده است. همچنين استراتژى سينماى ايران در برنامهٔ پنج‌سالهٔ سوم توسعه انتشار يافت. ويژگى و مشخصهٔ اين دوره که به سينماى بعد از دوم خرداد مشهور است، بحث سنت و مدرنيته مى‌باشد.

بطورکلى سينماى پس از انقلاب را مى‌توان به چندين دوره تقسيم نمود:

دورهٔ نخست از شروع پيروزى انقلاب تا حدود سال ۶۱ را در بر مى‌گيرد. در اين دوران هنر ابزارى است در خدمت سياست و فيلم‌هايى در اين راستا ساخته شوند. فيلم‌هاى اين دوره با مضامينى از شقاوت‌هاى ساواک، مبارزات مردم و روحانيان عليه رژيم پهلوي، مبارزات روستائيان بر ضد خان‌ها و يا فيلم‌هاى حادثه‌اى و تبليغى با موضوع جنگ ساخته شدند. اين دوران از بدترين دوره‌هاى فيلم‌سازى تاريخ سينماى ايران است. در اين ميان گروهى از سازندان اين گونه فيلم‌ها تنها در پى انطباق خود با شرايط موجود بودند و گروهى نيز فاقد خود‌آگاهى اجتماعي. در اين دوره بسيارى از بازيگرا برجسته اين عرصه را ترک کردند و توليد فيلم به حداقل رسيد. اغلب فيلم‌هاى اين دوره از جهت فرم و تکنيک، و داستان و بازيگرى در سطح نازلى قرار دارند.

نخستين جوايز جهاني، پس از انقلاب به اين فيلم‌ها اختصاص يافت:

”زنده باد …“ (خسرو سينايي، ۱۳۵۹) برندهٔ جايزه انجمن مبارزان ضد فاشيسم از جشنوارهٔ کالوويوارى چک اسلواکى (۱۹۸۰) شد. و ”خانهٔ آقاى حق‌دوست“ (محمود سميعي) از جشنوارهٔ فيلم بلغارستان (۱۹۸۱) جايزه دريافت کرد.

محمود سمیعی در فیلم خانهٔ آقای حق‌دوست محمود سمیعی در فیلم خانهٔ آقای حق‌دوست

سه فيلم دربارۀ کوره‌پزخانه (ساختهٔ محمدرضا مقدسيان، فريده شفايى و منوچهر مشيري) از فستيوال‌هاى مسکو، اوبرهاوزن و کشورهاى غيرمتعهد جايزه دريافت نمودند. جشنواره کراکولهستان نيز به ”قلعه“ (کامران شيردل) جايزه اهدا کرد.

سال ۱۳۶۰ وزارت ارشاد اسلامى تأسيس شد و قرار شد محتواى فيلم‌نامه‌ها با فرهنگ عملى اسلام سنجيده شود. و نظارت در تمامى مراحل وجود داشته باشد. در اين شرايط صدا و سيما و کانون پرورش فکرى همچنان خارج از ضوابط وزارت ارشاد قرار داشتند. ”مرگ يزگرد“ (بهرام بيضايي) در صدا و سيما ساخته شد اما در توقيف ماند. در کانون نيز اين فيلم‌ها از جمله توليدات بودند: ”مشق‌شب“ (عباس کيارستمي)، ”قضيه شکل اول، شکل دوم“ (کيارستمي) و … همچنين در اين دوره بايد از فيلم‌هاى شاحفى چون چريکهٔ تارا (بهرام بيضايي) و خط قرمز (مسعود کيميايي) ياد کرد که به نمايش عمومى در نيامدند.

فيلم‌هاى سال ۱۳۵۸

”اوکى مستر“ (پرويز کيميايي)، ”باغ بلور“ (ناصر محمدي)، ”به دادم برس رفيق“ (مهدى فخيم‌زاده)، ”براى آزادي“ (حسين ترابي)، ”بر فراز آسمان‌ها“ (محمدعلى فردين)، ”بن‌بست“ (پرويز صياد)، ”تا آخرين نفس“ (کامران قدکچيان)، ”تکيه بر باد“ (فريدون ژورک)، ”جنگ اطهر“ (محمدعلى نجفي)، ”حکم تير“ (ايرج قادري)، ”حق و ناحق“ (عزيزالله رفيعي)، ”خيابانى‌ها“ (محمد صفار)، ”روزهاى بى‌خبري“ (اميرشروان)، ”زخم خنجر رفيق“ (عزيزالله بهادري)، ”زرخريد“ (رضا صفايي)، ”ساخت ايران“ (امير نادري)، ”سايهٔ بلندباد“ (بهمن‌ فرمان‌آرا)، ”سرخپوست‌ها“ (غلامحسين لطفي)، ”سرنوشت‌سازان“ (جهانگير جهانگيري)، ”سقوط ۵۷“ (باربد طاهري)، ”شهادت“ (لوتر بيکر)، ”صمد به شهر مى‌رود“ (پرويز صياد)، ”عبور از مرز شب“ (باقر خسروي)، ”فرياد مجاهد“ (مهدى معدنيان)، ”گداى اشراف‌زاده“ (عزيزالله بهادري)، ”ليلة‌القدر“ (محمدعلى نجفي)، ”مرد خدا“ (رضا صفايي)، ”نفس‌گير“ (محمود کوشان).

فيلم‌هاى سال ۱۳۵۹

”آقاى هيروگليف“ (غلام‌على عرفان)، ”امشب اشکى مى‌ريزد“ (منوچهر مصيّري)، ”از فرياد تا ترو“ (منصور تهراني)، ”انفجار“ (ساموئل خاچيکيان)، ”با عشق مردن“ (اکبر صادقي)، ”برادرکشي“ (ايرج قادري)، ”پرواز بسوى مينو“ (تقى کيوان سلحشور)، ”پرواز در قفس“ (حبيب کاوش)، ”تاريخ‌سازان“ (هادى صابر)، ”خونبارش“ (امير قويدل)، ”زمزمهٔ محبت“ (اميرشروان)، ”زنده‌باد“ (خسرو سينايي)، ”سرباز اسلام“ (امان منطقي)، ”سند زنده“ (اصغر بيچاره)، ”شجاعان ايستاده مى‌ميرند“ (عباس کسايي)، ”شيطان“ (اکبر صادقي)، ”قدغن“ (على‌رضا داودنژاد)، ”قديس“ (ناصر محمدي)، ”قيام“ (رضا صفايي)، ”گفت هر سه نفرشان“ (غلام‌على عرفان)، ”مدرسه‌اى که رفتيم“ (داريوش مهرجويي)، ”مسافر شب“ (منصور تهراني)، ”مشت مرد“ (حسين قاسمى‌وند).

فيلم‌هاى سال ۱۳۶۰

”آفتاب‌نشين‌ها“ (مهدى صباغ‌زاده)، ”اعدامي“ (باقر خسروي)، ”برنج خونين“ (امير قويدل)، ”بند“ (غلام‌حسين طاهرى‌دوست)، ”پنجمين سوار سرنوشت“ (سعيد مطلبي)، ”پيکرتراش“ (محمدرضا مجد)، ”جاده“ (محمدعلى سجادي)، ”جستجو“ (امير نادري)، ”خانهٔ آقاى حق‌دوست“ (محمود سميعي)، ”در محاصره“ (اکبر صادقي)، ”دست شيطان“ (حسين زندباف)، ”رسول پسرابوالقاسم“ (داريوش فرهنگ)، ”طلوع انفجار“ (پرويز نوري)، ”عصيانگران“ (جهانگير جهانگيري)، ”فصل خون“ (حبيب کاوش)، ”کرکس‌ها مى‌ميرند“ (جمشيد حيدري)، ”مرز“ (جمشيد حيدري)، ”مريم و ماني“ (کبرى سعيدي)، ”موج توفان“ (منوچهر احمدي)، ”ميراث مى‌جنون“ (مهدى فخيم‌زاده)، ”هجرت“ (ميلاد)، ۱۹۳۶ (حسن قلى‌زاده، محمدرضا بزرگ‌نيا). در اين سال نخستين جشنوارهٔ بين‌المللى فجر با شرکت ۱۹ کشور برگزار شد. در اين دوره در بخش حرفه‌اى جايزه‌اى به کسى تعلق نگرفت.

فيلم‌هاى سال ۱۳۶۱

”ابراهيم در گلستان“ (ايرج اماني)، ”اشباح“ (رضا ميرلوحي)، ”باران“ (کيومرث پوراحمد)، ”برزخى‌ها“ (ايرج قادري)، ”تفنگ‌دار“ (جمشيد حيدري)، ”توجيه“ (منوچهر حقانى‌پرست)، ”جاده“ (محمدعلى سجادي)، ”جانبازان“ (ناصر محمدي)، ”حاجى واشنگتن“ (على حاتمي)، ”خط قرمز“ (مسعود کيميايي)، ”دادا“ (ايرج قادري)، ”عفريت“ (فرشيد فلک‌نازي)، ”گرداب“ (حسين دواني)، ”يا زهرا“ (جواد شمقدري).

دوره دوم از اوايل دههٔ ۶۰ شروع مى‌شود و تا نيمهٔ دوم اين دهه ادامه دارد. در اين دوران صاحب نوعى سينماى دولتى هستيم. اين دوره از لحاظ کيفى با دورهٔ اول تفاوت چندانى ندارد. فيلم‌سازان تحت نظارت دولتى و تفسيرهاى رسمي، فيلم‌هاى شعارى دربارهٔ ساواک، بى‌عدالتى رژيم پهلوى و باندهاى مواد مخدر، خان‌هاى ستمگر، جنگ و … مى‌سازند. در اين دوره حضور زن احساس نمى‌شود. فرم و تکنيک در اين آثار ضعيف است و بازيگران محبوب براى تماشاگران اندکند.

سينماى دولتى ايران در نيمهٔ اول دههٔ ۶۰ نتايج مطلوبى ببار نياورد و سينما با يک بحران عمومى فرهنگى و اقتصادى مواجه شد و لزوم تدابيرى در سياست‌گذارى مسؤولان سينمايى کشور الزامى گشت.

در سال ۱۳۶۲، بنياد سينمايى فارابى بعنوان سازمانى غيردولتى و غيرانتفاعى و تحت نظارت وزارت ارشاد اسلامى تأسيس شد که بعنوان يکى از بازوهاى اجرايى سياست‌ها و جهت‌گيرى‌هاى فرهنگى – هنرى امور سينمايى کشور را اداره کند.

در ابتداى سال ۱۳۶۲ فعاليت ويدئو کلوپ‌ها از جانب خاتمى ممنوع اعلام شد و در همين سال ورود فيلم خارجى توسط بخش خصوصي، منع شد. عوارض دريافتى شهردارى‌ها از فروش فيلم‌هاى ايرانى کاهش يافت و فرصت براى فروپاشى ساختار قديمى سينما در ايران فراهم آمد.در اين دوره نيروهاى تازه‌اى به درون سينما آمدند که در آينده نقش تعيين‌کننده‌اى را برعهده گرفتند. بخش مهمى از اين نيروها از حوزه بودند.

از سال ۱۳۶۳ فيلم‌هاى جنگى بطور مشخص روى موضوع جنگ ايران و عراق تمرکز يافتند و مراکزى چون بنياد فارابي، حوزهٔ هنرى سازمان تبليغات اسلامي، مرکز گسترش سينماى تجربى و نيمه‌حرفه‌اي، واحد جنگ شبکه‌هاى سيما و بنياد مستضعفان، فيلم جنگى توليد کردند.

از فيلم‌هاى شاخص اين دوره ”هيولاى درون“ (خسرو سينايي، ۱۳۶۳)، ”بازجويى يک جنايت“ (محمدعلى سجادي، ۱۳۶۳)، ”نقطه ضعف“ (محمدرضا اعلامي، ۱۳۶۳)، ”تاراج“ (ايرج قادري، ۱۳۶۳)، ”سناتور“ (مهدى صباغ‌زاده، ۱۳۶۳) را مى‌توان نام برد.

فيلم‌هاى سال ۱۳۶۲

”آوارى غيب“ (سيدحاجى ميري)، ”استعاذه“ (محسن مخملباف)، ”بازداشتگاه“ (کوپال‌شکوه)، ”بازجويى يک جنايت“ (محمدعلى سجادي)، ”بازرس ويژه“ (منصور تهراني)، ”بنفشه‌زار“ (باقر خسروي)، ”پرونده“ (مهدى صباغ‌زاده)، ”پل آزادي“ (مهدى مدني)، ”پيک جنگل“ (حسن هدايت)، ”توبه نصوح“ (محسن مخملباف)، ”جايزه“ (على‌رضا داودنژاد)، ”حصار“ (حسن محمدزاده)، ”خانه عنکبوت“ (على‌رضا داودنژاد)، ”دادشاه“ (حبيب کاوش)، ”دو چشم بى‌سو“ (محسن مخملباف)، ”ديار عاشقان“ (حسن کاربخش)، ”رهايي“ (رسول صدرعاملي)، ”زخمه“ (خسرو ملکان)، ”سفير“ (فريبرز صالح)، ”شيلات“ (رضا ميرلوحي)، ”عبور از ميدان مين“ (جواد طاهري)، ”فصل خاکستري“ (شهرام شبيري)، ”قرنطينه“ (مسعود اسداللهي)، ”کيلومتر ۵“ (حجت‌الله سيفي)، ”گفت به زير سلطه مى‌آيد“ (داريوش ارجمند)، ”مرگ سفيد“ (حسين زندباف)، ”نقطه ضعف“ (محمدرضا اعلامي)، ”نينوا“ (رسول ملاقلى‌پور)، ”هيولاى درون“ (خسرو سينايي). در اين سال دومين جشنوارهٔ بين‌المللى فيلم فجر برگزار شد و جايزه ويژه هيئت داوران بعنوان بهترين کارگردان به خسرو سينايى براى فيلم هيولاى درون اهدا شد.

فيلم‌هاى سال ۱۳۶۳

”آن سفر کرده“ (احمد نيک‌آذر)، ”بالاش“ (اکبر صادقي)، ”پرچم‌دار“ (شهريار بحراني)، ”پيراک“ (کوپال مشکوه)، ”پيشتازان فتح“ (ناصر مهدى‌پور)، ”تاتوره“ (کيومرث پوراحمد)، ”جنجال بزرگ“ (سياوش شاکري)، ”حماسه مهران“ (حميد طاهريان)، ”خاک و خون“ (منوچهر مصيري)، ”دوله‌تو“ (رحيم رحيمى‌پور)، ”راه دوم“ (جمشيد رخشاني)، ”ريشه در خون“ (سيروس الوند)، ”سرباز کوچک“ (سعيد بخشعليان)، ”سردار جنگل“ (امير قويدل)، ”سناتور“ (مهدى صباغ‌زاده)، ”سياه‌راه“ (کوپال مشکوه)، ”شکار در شب“ (شهرام شبيري)، ”فرار“ (جمشيد حيدري)، ”عقود“ (على‌اصغر شادروان)، ”کمال‌الملک“ (على حاتمي)، ”گل‌هاى داودى (رسول صدرعاملي)، ”مادر“ (فتح‌على اويسي)، ”ما ايستاده‌ايم“ (اکبر حرّ)، ”مترسک“ (حسن محمدزاده)، ”مردى که زياد مى‌دانست“ (يدالله صمدي)، ”ملخ‌زدگان“ (ناصر محمدي)، ”ميرزا کوچک‌خان“ (امير قويدل)، ”ميلاد“ (ابوالفضل جليلي)، ”ياد“ (عباس شيخ‌بابايي).

در جشنوارهٔ سوم بين‌المللى فجر لوح زرين بهترين فيلم به حسن محمدزاده براى فيلم ”مترسک“ و بهترين کارگردان به يدالله صمدى بخاطر ”مردى که زياد مى‌دانست“ اهداء نشد.

فيلم‌هاى سال ۱۳۶۴

”آتش در زمستان“ (حسن هدايت)، ”آن سوى مه“ (منوچهر عسگرى‌نسب)، ”آوار“ (سيروس الوند)، ”اولى‌ها“ (عباس کيارستمي)، ”اتوبوس“ (يدالله صمدي)، ”بايکوت“ (محسن مخملباف)، ”برگ وباد“ (منصور تهراني)، ”بلمى به‌سوى ساحل“ (رسول ملاقلى‌پور)، ”بهار“ (ابوالفضل جليلي)، ”پدربزرگ“ (مجيد قارى‌زاده)، ”تاراج“ (ايرج قادري)، ”تشريفات“ (مهدى فخيم‌زاده)، ”تفنگ شکسته“ (مهدى معدنيان)، ”تنوره ديو“ (کيانوش عياري)، ”توهم“ (سيد حاجى‌ميري)، ”جاده‌هاى سرد“ (مسعود جعفرى جوزاني)، ”جستجو در شهر“ (حجت‌الله سيف)، ”حادثه“ (منصور تهراني)، ”خط پايان“ (على طالبي)، ”در اسارت“ (عبدالرضا ساعتچى‌فرد)، ”دونده“ (امير نادري)، ”ترنج“ (محمدرضا اعلامي)، ”تصوير آخر“ (مهدى صباغ‌زاده)، ”تشکيلات“ (منوچهر مصيري)، ”تيرباران“ (على‌اصغر شادروان)، ”تيغ و ابريشم“ (مسعود کيميايي)، ”جدال“ (محمدعلى سجادي)، ”جدال در تاکى‌سوکي“ (فرامرز قريبيان)، ”حريم مهرورزي“ (ناصر غلام‌رضايي)، ”حماسه شيلر“ (احمد حسنى‌مقدم)، ”خانه ابري“ (اکبر خواجويي)، ”خانه دوست کجاست“ (عباس کيارستمي)، ”دبيرستان“ (اکبر صادقي)، ”دزد و نويسنده“ (کاظم معصومي)، ”دست‌فروش“ (محسن مخملباف)، ”دست‌نوشته‌ها“ (مهرزاد مينويي)، ”دلم براى پسرم تنگ‌شده“ (على‌رضا زارع)، ”رابطه“ (پوران درخشنده)، ”روزهاى انتظار“ (اصغر هاشمي)، ”زنجيرهاى ابريشمي“ (حسن کاربخش)، ”سامان“ (احمد نيک‌آذر)، ”سراب“ (حميد تمجيدي)، ”شبح کژدم“ (کيانوش عياري)، ”سفر غريب“ (ايرج صغيري)، ”شيرسنگي“ (مسعود جعفرى جوزاني)، ”طلسم“ (داريوش فرهنگ)، ”قصه زندگي“ (خسرو شجاعي)، ”کليد“ (ابراهيم فروزش)، ”کنار برکه‌ها“ (يدالله نوعصري)، ”گال“ (ابوالفضل جليلي)، ”گره“ (يوسف سيدمهدوي)، ”گذرگاه“ (شهريار بحراني)، ”گريز از شهر“ (محمدرضا صفوي)، ”گزارش يک قتل“ (محمدعلى نجفي)، ”زنگ اول“ (نظام‌فاطمي)، ”زنگ‌ها“ (محمدرضا هنرمند)، ”زيرباران“ (سيف‌الله داد)، ”سامان“ (احمد نيک‌آزاد)، ”ستاره دنباله‌دار“ (سيروس کاشانى‌نژاد)، ”سمندر“ (محمود کوشان)، ”شب‌شکن“ (خسرو ملکان)، ”شب مکافات“ (فرامرز ناصري)، ”شکار شکارچي“ (کار گروهي)، ”شهر موش‌ها“ (على طالبي)، ”طائل“ (محمد عقيلي)، ”طغيان“ (جهانگير جهانگيري)، ”صاعقه“ (ضياءالدين دري)، ”عاشق کوچک“ (فرخ انصاري)، ”عقاب‌ها“ (ساموئل خاچکيان)، ”عياران و طراران“ (سعيد نادري)، ”کفش‌هاى ميرزا نوروز“ (محمد متوسلاني)، ”گردباد“ (کامران قدکچيان)، ”گمشده“ (مهدى صباغ‌زاده)، ”گورکن“ (محمدرضا هنرمند)، ”ماديان“ (على‌ ژکان)، ”مداربسته“ (رحمان رضايي)، ”مدرک جرم“ (منوچهر حقانى‌پرست)، ”مردى که موش شد“ (احمد بخشي)، ”مشت“ (سيامک اطلسي)، ”يک روز گرم“ (على عسگري)، ”يوزپلنگ“ (ساموئل خاچيکيان). در جشنوارهٔ چهارم فجر در سال ۶۴ هيچ فيلمى شايسته عنوان بهترين شناخته نشد و بهترين کارگردان کيانوش عيارى معرفى شد.

دورهٔ سوم از نيمهٔ دوم دههٔ ۶۰ تا اوايل دههٔ ۷۰ بطول انجاميد که از درخشان‌ترين دوره‌هاى سينماى پس از انقلاب به‌شمار مى‌رود. هدف اصلى سياست‌گذاران در اين دوره ارتقاى کيفى سينماى ايران است و بتدريج گروه‌هاى تازه‌اى از فيلم‌سازان امکان فعاليت يافتند و تحولاتى در عرصه سينماى ايران پديد آوردند. با اهداى جايزه به فيلم‌هاى خانوادگى گل‌هاى داودى (رسول صدرعاملي، ۱۳۶۳) و مترسک (حسن محمدزاده، ۱۳۶۳) سينماى ايران از دايرهٔ بستهٔ مضامين سياسى بدر آمد. پس از اين فيلم‌ها بود که ساخت ملودرام‌هاى خانوادگى فراگير شد.

گلهای داودی گلهای داودی

با ايجاد رابطه بهتر ميان فيلم‌سازان و مسؤولان سينمايي، تحولاتى صورت گرفت. فيلم دونده (امير نادري، ۱۳۶۴) شروع اين دگرگونى به حساب مى‌آيد. دونده اولين فيلم سينمايى بعد از انقلاب است که در جشنواره‌هاى خارجى مورد تحسين واقع مى‌شود. بتدريج کارگردان‌هاى ديگرى نيز با ساخت فيلم‌هاى تازه، جو يکنواخت سينماى دولتى را شکستند. على حاتمى با فيلم ”کمال‌الملک“، داريوش مهرجويى با ”اجاره‌نشين‌ها“ و بعد ”هامون“، بهرام بيضايى با فيلم‌هاى ”باشو غريبهٔ کوچک“ و ”شايد وقتى ديگر“، عباس کيارستمى با ”خانهٔ دوست کجاست“، ”کلوزآپ“ و ”مشق شب“، مسعود کيميايى با فيلم ”دندان مار“ و ناصر تقوايى با ”ناخدا خورشيد“ هر يک در جهت ارتقاى کيفى سينماى ايران مؤثر واقع شدند.

در گروه فيلم‌سازان تازه نيز فيلم‌هاى ارزنده‌اى عرضه شد. از کارگردان‌هايى چون کيانوش عيارى ”شبح کژدم، آن سوى آتش“ و على ژکان ”ماديان“ و

همچنين بايد از محسن مخملباف، ابراهيم حاتمى‌کيا، ابوالفضل جديدى نام برد که در فيلم‌هاى قبلى خود تجديدنظر کرده و آثار درخور توجهى ارائه مى‌دهند. در اين دوره مخملباف از محبوب‌ترين فيلم‌سازان سينماى جدى و فرهنگى ايران است.

در اين دوره سينماى هنرى ايران با حمايت آشکار بنياد سينماى فارابى درخشش کم‌نظيرى در جشنواره‌هاى جهانى پيدا مى‌کند.

فيلم ”عروس“ (بهروز افخمي، ۱۳۶۸)، پديدۀ سال ۱۳۷۰ است که رکورد فروش فيلم‌هاى تاريخ سينماى ايران را شکست.

خانه دوست کجاست خانه دوست کجاست

 هامون هامون

 عروسعروس

فيلم‌هاى سال ۱۳۶۵

”آلبوم تمبر“ (کيومرث پوراحمد)، ”اتاق يک“ (رحيم رحيمى‌پور)، ”اجاره‌نشين‌ها“ (داريوش مهرجويي)، ”افيون“ (داريوش کوشان)، ”باشو غريبهٔ کوچک“ (بهرام بيضايي)، ”بگذار زندگى کنم“ (شاپور قريب)، ”بى‌پناه“ (على‌رضا داودنژاد)، ”بى‌بى‌چلچله“ (کيومرث پوراحمد)، ”پرواز در شب“ (رسول ملاقلى‌پور)، ”پلاک“ (ابراهيم قاضى‌زاده)، ”روزهاى انتظار“ (مهران تأييدي)، ”گل بهار“ (تهمينه اردکاني)، ”گودال“ (محمد حسن‌زاده)، ”مأموريت“ (حسين زندباف)، ”مرگ گرگ‌ها“ (جهانگير جهانگيري)، ”معما“ (حسين زندباف)، ”ملاقات“ (خسرو معصومي)، ”مقاومت“ (احمد نيک‌آذر)، ”ميهمان خصوصي“ (حسن هدايت)، ”ناخدا خورشيد“ (ناصر تقوايي)، ”هشت و نيم شب“ (اسماعيل رحيم‌زاده)، ”هواى تازه“ (تورج منصوري)، ”همه با هم“ (محمد نورى‌نژاد)، ”هويت“ (ابراهيم حاتمى‌کيا). در اين سال جايزهٔ ويژۀ هيئت داوران به فيلم ”خانهٔ دوست کجاست“ ساختهٔ عباس کيارستمى و جايزهٔ بهترين کارگردان به عباس کيارستمى اهدا شد.

فيلم‌هاى سال ۱۳۶۶

”آشيانهٔ مهر“ (شاپور قريب)، ”آن سوى آتش“ (کيانوش عياري)، ”ايستگاه“ (يدالله صمدي)، ”با من از فردا بگو“ (فريدون کوچکيان)، ”بحران“ (على‌‌اصغر شادروان)، ”بهار در پاييز“ (مهدى فخيم‌زاده)، ”بوعلى‌سينا“ (کيهان رهگذر)، ”پائيزان“ (رسول صدرعاملي)، ”پرستار شب“ (محمدعلى نجفي)، ”پرندهٔ کوچک خوشبختي“ (پوران درخشنده)، ”تحفه‌ها“ (ابراهيم وحيدزاده)، ”ترن“ (امير قويدل)، ”جهيزيه براى رباب“ (سيامک شايقي)، ”جميل“ (احمد بخشي)، ”جعفرخان از فرنگ برگشته“ (کار گروهي)، ”جنگل‌بان“ (منوچهر حقانى‌پرست)، ”خارج از محدوده“ (رخشان بنى‌‌اعتماد)، ”خانه در انتظار“ (منوچهر عسگرى‌نسب)، ”خانه‌اى مثل شهر“ (حجت‌الله سيفي)، ”خبرچين“ (نصرت‌الله زمرديان)، ”در انتظار شيطان“ (حميدالدين صفايي)، ”ردپايى در شن“ (محمدرضا هنرمند)، ”زمزمه“ (خسرو ملکان)، ”سازمان ۴“ (حسن جوانبخش)، ”سايه‌هاى غم“ (شاپور غريب)، ”سرب“ (مسعود کيميايي)، ”سرزمين آرزوها“ (مجيد قارى‌زاده)، ”سيمرغ“ (اکبر صادقي)، ”شايد وقتى ديگر“ (بهرام بيضايي)، ”شرايط عيني“ (احمدرضا گرشاسبي)، ”شکار“ (مجيد جوانمرد)، ”شکوه زندگي“ (حسن محمدزاده)، ”شناسايي“ (محمدرضا اعلامي)، ”شيرک“ (داريوش مهرجويي)، ”صعود“ (فريدون جيراني)، ”کانى‌مانگا“ (سيف‌الله داد)، ”گرفتار“ (منصور تهراني)، ”گشتى‌ها“ (جواد مرادي)، ”گمشدگان“ (محمدعلى سجادي)، ”گل مريم“ (حسن محمدزاده)، ”گنج“ (محمدعلى سجادي)، ”گويار“ (کيومرث پوراحمد)، ”غريبه“ (رحمان رضايي)، ”مسافران مهتاب“ (مهدى فخيم‌زاده)، ”مکافات“ (منوچهر مصيري)، ”محکومين“ (ناصر محمدي)، ”محموله“ (سيروس الوند)، ”مزدوران“ (جهانگير جهانگيري)، ”وکيل اول“ (جمشيد حيدري)، ”ويزا“ (بهرام رى‌پور)، ”هراس“ (شهريار بحراني)، ”ياد و ديدار“ (رجب‌ محمدين)، ”يار در خانه“ (خسرو سينايي). در جشنوارهٔ ششم بهترين فيلم شناخته نشد اما جايزه بهترين کارگردان به کيانوش عيارى بخاطر فيلم ”آن سوى آتش“ تعلق گرفت.

جعفرخان از فرنگ برگشتهجعفرخان از فرنگ برگشته

فيلم‌هاى سال ۱۳۶۷

”آخرين لحظه“ (فرخ انصارى بصير)، ”آرى اين چنين بود“ (داود اسماعيلي)، ”دريثه“ (کاظم بلوچي)، ”افسون“ (محمدرضا صفوي)، ”افق“ (رسول ملاقلى‌پور)، ”باء“ (فتحعلى اويسي)، ”باد سرخ“ (جمشيد ملک‌پور)، ”بايسيکل‌رات“ (محسن مخملباف)، ”پنجره“ (امير توسل)، ”تا غروب“ (جعفر دالي)، ”چون باد“ (محمدعلى سجادي)، ”خانه در انتظار“ (منوچهر عسگرى‌نسب)، ”در مسير تندباد“ (مسعود جعفرى جوزاني)، ”دوران سربي“ (خسرو معصومي)، ”ديده‌بان“ (ابراهيم حاتمى‌کيا)، ”روز باشکوه“ (کيانوش عياري)، ”روزنه“ (جمال شورجه)، ”سال‌هاى خاکستر“ (مهدى صباغ‌زاده)، ”ستاره و الماس“ (سيامک شايقي)، ”سلام سرزمين من“ (اکبر خامين)، ”سفر عشق“ (ابوالحسن داودي)، ”سکوت“ (على سجادى حسيني)، ”شاخه‌هاى بيد“ (امرالله احمدجو)، ”شب حادثه“ (سيروس الوند)، ”صخره هميشه سبز“ (عباس ناصري)، ”طوبي“ (خسرو ملکان)، ”عبور“ (کمال تبريزي)، ”عروسى خوبان“ (محسن مخملباف)، ”کارآگاه ۲“ (بهروز غريب‌پور)، ”کشتى آنجليکا“ (محمدرضا بزرگ‌نيا)، ”گراند سينما“ (حسن هدايت)، ”گل“ (رجب محمدين)، ”گلنار“ (کامبوزيا پرتوي)، ”لنگرگاه“ (کيومرث پوراحمد)، ”ماهي“ (کامبوزيا پرتوي)، ”مرغ همسايه“ (عباس احمد مطلق)، ”مشق شب“ (عباس کيارستمي)، ”ميهمان ناخوانده“ (کار گروهي)، ”ناروني“ (سعيد ابراهيمى‌فر)، ”هى‌جو“ (منوچهر عسگرى‌نسب)، ”يک صبح پرماجرا“ (تورج منصوري).

در جشنوارهٔ هفتم بين‌المللى فجر در مسير تندباد فيلم برتر شناخته شد و بهترين کارگردان محسن مخملباف بخاطر ”بايسيکل‌ران“ معرفى شد.

فيلم‌هاى سال ۱۳۶۸

”آب را گل نکنيم“ (شهريار بحراني)، ”آخرين پرواز“ (احمدرضا درويش)، ”آخرين مهلت“ (پرويز تأييدي)، ”آرزوهاى کوچک“ (مسعود کرامتي)، ”الماس بنفش“ (رحيم رحيمى‌پور)، ”اى ايران“ (ناصر تقوايي)، ”بازى تمام شد“ (مهدى صباغ‌زاده)، ”باغ سيد“ (محمدرضا اسلام‌لو)، ”بچه‌هاى طلاق“ (تهمينه ميلاني)، ”پاتال و آرزوهاى کوچک“ (مسعود کرامتي)، ”پرواز پنجم ژوئن“ (عليرضا سميع‌آذر)، ”۵۳ نفر“ (يوسف سيدمهدوي)، ”پول خارجي“ (رخشان بنى‌اعتماد)، ”تابستان ۵۸“ (محتبى راعي)، ”تا مرز ديدار“ (حسين قاسمى جامي)، ”تماس“ (خسرو ملکان)، ”تمام وسوسه‌هاى زمين“ (حميد سمندريان)، ”تولد“ (عبدالرحيم شرفى فريماني)، ”جستجوگر“ (محمد متوسلاني)، ”چون ابر در بهاران“ (سعيد اميرسليماني)، ”خواستگاري“ (مهدى فخيم‌زاده)، ”دخترک کنار مرداب“ (على ژکان)، ”دخترم سحر“ (مجيد قارى‌زاده)، ”دزد عروسک‌ها“ (محمدرضا هنرمند)، ”در جستجوى قهرمان“ (حميدرضا آشتيانى پور)، ”دستمزد“ (مجيد جوانمرد)، ”دل نمک“ (امير قويدل)، ”دندان مار“ (مسعود کيميايي)، ”دو سرنوشت“ (مهران تأييدي)، ”راز کوکب“ (کاظم معصومي)، ”رانده شده“ (جهانگير جهانگيري)، ”ريحانه“ (عليرضا رئيسيان)، ”زمان از دست‌رفته“ (پوران درخشنده)، ”زير بام‌هاى شهر“ (اصغر هاشمي)، ”ساوالان“ (يدالله صمدي)، ”شب بيست و نهم“ (حميد رخشاني)، ”شب دهم“ (جمال شورجه)، ”شکار خاموش“ (کيومرث پوراحمد)، ”شما فرشته‌ايد“ (محمدعلى مياندار)، ”شنا در زمستان“ (محمد کاسبي)، ”شنگول و منگول“ (پرويز صبري)، ”صنوبرهاى سوزان“ (عباس شيخ بابايي)، ”فاني“ (افشين شرکت)، ”کاکلي“ (فريال بهزاد)، ”کلوزآپ“ (عباس کيارستمي)، ”گل سرخ“ (حميد تمجيدي)، ”عبور از غبار“ (پوران درخشنده)، ”غفلت“ (کامران ملکي)، ”مادر“ (على حاتمي)، ”مرگ پلنگ“ (فريبرز صالح)، ”مدرسه رجايي“ (کريم زرگر)، ”مهاجر“ (ابراهيم حاتمى‌کيا)، ”هامون“ (داريوش مهرجويي)، ”وسوسه“ (جمشيد حيدري).

در هشتمين جشنواره بين‌المللى فيلم فجر در سال ۶۸ فيلم ”مهاجر“ (ابراهيم حاتمى‌کيا) بهترين فيلم و داريوش مهرجويى بخاطر فيلم ‌”هامون“ بهترين کارگردان شناخته شد. جايزه ويژهٔ هيئت داوران به کيارستمى (کلوزآپ) و مهرجويى (هامون) اهدا شد.

مادرمادر

فيلم‌هاى سال ۱۳۶۹

”آپارتمان شمارهٔ ۱۳“ (يدالله صمدي)، ”آتش پنهان“ (حبيب کاوش)، ”آخرين خون“ (منوچهر معيري)، ”آخرين روز بهار“ (يارتا ياران)، ”آواى دريا“ (رحمان رضايي)، ”افسانهٔ آ“ (تهمينهٔ ميلاني)، ”اُو منفي“ (قصه اول) (کريم زرگر)، ”دريا براى تو“ (احمدرضا گرشاسبي)، ”آفتاب و عشق“ (جواد شمقدري)، ”ابليس“ (احمدرضا درويش)، ”بازى آخر“ (على‌اصغر شادروان)، ”بازگشت به خانه“ (ملک‌خاتون) (حسن محمدزاده)، ”بخاطر همه‌چيز“ (رجب محمدين)، ”پرده آخر“ (واروژ کريم مسيحي)، ”تعقيب سايه‌ها“ (على‌ شاه‌حاتمي)، ”تويى که مى‌شناختمت“ (ابراهيم سلطانى‌فر)، ”تيغ آفتاب“ (مجيد جوانمرد)، ”جستجو در جزيره“ (مهدى صباغ‌‌زاده)، ”چاووش“ (ساموئل خاچيکيان)، ”چشم شيشه‌اي“ (حسين قاسمى جامي)، ”حکايت آن مرد خوشبخت“ (غلامرضا حيدرنژاد)، ”در آرزوى ازدواج“ (اصغر هاشمي)، ”در کوچه‌هاى عشق“ (خسرو سينايي)، ”در مسلخ عشق“ (کمال تبريزي)، ”دو فيلم با يک بليط“ (داريوش فرهنگ)، ”رنو تهران ۲۹“ (سيامک شايقي)، ”سايه خيال“ (حسين دلير)، ”سفر جادويي“ (ابوالحسن داودي)، ”سکوت“ (على سجادى‌حسيني)، ”شهر خاکستري“ (حسن هدايت)، ”عروس“ (بهروز افخمي)، ”عروس حلبچه“ (حسن کاربخش)، ”شب‌هاى زاينده‌رود“ (محسن مخملباف)، ”عشق و مرگ“ (محمدرضا اعلامي)، ”فرماندار“ (سيدمرتضى مسائلي)، ”کلنل“ (نورالدين نيک‌روش)، ”گالان“ (امير قويدل)، ”گربه آوازه‌خوان“ (کامبوزيا پرتوي)، ”گرگ‌هاى گرسنه“ (سيروس مقدم)، ”گروهبان“ (مسعود کيميايي)، ”گزل“ (محمدعلى سجادي)، ”على کوچولو و غول جنگل“ (مسعود رسام، بيژن بى‌رنگ)، ”مجنون“ (رسول ملاقلى‌پور)، ”نقش عشق“ (شهريار پارسى‌پور)، ”نوبت عاشقي“ (محسن مخملباف)، ”همه يک ملت“ (حسين مختاري).

در جشنواره نهم فجر سيمرغ بلورين بهترين فيلم به يدالله صمدى براى ”آپارتمام شمارهٔ ۱۳“ تعلق گرفت.

فيلم‌هاى سال ۱۳۷۰

”آخرين تلاش“ (سيامک اعتمادي)، ”آقاى بخشدار“ (خسرو معصومي)، ”آواز تهران“ (کامران قدکچيان)، ”انفجار در اتاق عمل“ (رحيم رحيمى‌پور)، ”اونيار“ (شهرام اسدي)، ”بانو“ (داريوش مهرجويي)، ”بدوک“ (مجيد مجيدي)، ”برخورد“ (سيروس الوند)، ”بهترين باباى دنيا“ (داريوش فرهنگ)، ”پرندهٔ آهنين“ (على شاه‌حاتمي)، ”پرواز در نهايت“ (محمدمهدى عسگرپور)، ”تبعيدى‌ها“ (جهانگير جهانگيري)، ”جدال بزرگ“ (على‌اصغر شادروان)، ”جيب‌برها به بهشت نمى‌روند“ (ابوالحسن داودي)، ”خانوادهٔ کوچک“ (شاپور قريب)، ”خانه خلوت“ (مهدى صباغ‌زاده)، ”خمره“ (ابراهيم فروزش)، ”دادستان“ (رفيعا)، ”دره شاپرک‌ها“ (فريال بهزاد)، ”دلشدگان“ (على حاتمي)، ”دو نفر و نصفي“ (يدالله صمدي)، ”دو نيمه سيب“ (کيانوش عياري)، ”ديدار در استانبول“ (افشين شرکت)، ”ديگه چه خبر“ (تهمينه ميلاني)، ”رقص خاک“ (ابوالفضل جليلي)، ”زندگى و ديگر هيچ“ (عباس کيارستمي)، ”ساده‌لوح“ (مهدى فخيم‌زاده)، ”سال‌هاى جواني“ (هوشنگ درويش‌پور)، ”سه مرد عامي“ (سيامک تقى‌پور)، ”سيرک بزرگ“ (اکبر خواجويي)، ”شقايق“ (مجيد قارى‌زاده)، ”شهر در دست بچه‌ها“ (اسماعيل براري)، ”قرباني“ (رسول صدرعاملي)، ”قرق“ (احمد هاشمي)، ”عشق من – شهر من“ (على قوى‌تن)، ”عمليات کرکوک“ (جمال شورجه)، ”گل‌ها و گلوله‌ها“ (ناصر مهدى‌پور)، ”مار“ (مجيد جوانمرد)، ”مخترع ۲۰۰۱“ (امير توسل)، ”مرغابى وحشي“ (مسعود کرامتي)، ”مسافران“ (بهرام بيضايي)، ”مسافران درهٔ انار“ (يدالله نوعصري)، ”موتو“ (محمدعلى نظريان)، ”ناصرالدين‌شاه آکتور سينما“ (محسن مخملباف)، ”نرگس“ (رخشان بنى‌اعتماد)، ”نياز“ (عليرضا داودنژاد)، ”هور در آتش“ (عزيزالله حميدنژاد)، ”وصل نيکان“ (ابراهيم حاتمى‌کيا).

در اين سال بهترين فيلم، فيلم ”نياز“ ساختهٔ عليرضا داودنژاد معرفى شد و بهترين کارگردان رخشان بنى‌اعتماد بخاطر فيلم ”نرگس“ انتخاب شد. جايزهٔ ويژه هيئت داوران به فيلم ”هور در آتش“ ساختهٔ عزيزالله حميدنژاد تعلق گرفت.

دورهٔ چهارم از آغاز دههٔ ۱۳۷۰ تا سال ۱۳۷۶ بطول مى‌انجامد. در اين دوره ظاهراً کمک‌هاى دولتى حذف شده است و سينماگران براى جلب مخاطب بايد تلاش بيشترى انجام دهند تا به خودکفايى اقتصادى دست يابند. در اين دوران، ستاره‌سالارى دوباره شکل مى‌گيرد. در عين حال امکانات دولتى در اختيار گروهى از فيلم‌سازان قرار مى‌گيرد که به سينماى حادثه‌اى عامه‌پسند توجه دارند. نمونه و آغاز اين نوع فيلم‌ها ”افعي“ ساختهٔ محمدرضا اعلامى (۱۳۷۲) است.

افعی افعی

اين فيلم‌ها جريان غالب فيلم‌سازى اين دوره را شکل مى‌دهند و نتايج زيانبارى نيز براى سينماى ايران ببار مى‌آورند. ”بالاتر از خطر“ (سعيد عالم‌زاده، ۱۳۷۵)، ”مردى شبيه باران“ (سعيد سهيلي، ۱۳۷۵)، ”ويرانگر“ (ابوالقاسم طالبي، ۱۳۷۴)، ”يورش“ (محسن محسنى‌نسب، ۱۳۷۶) و … از جمله اين‌گونه فيلم‌هاست.

ويژگى ديگر اين دوره، ورود بى‌رويهٔ فيلم‌سازان جوان و ناآزموده است. در اين دوره فيلم‌هايى نيز ساخته شدند که به جشنواره‌هاى جهانى راه يافتند و مخاطبان خود را در آن سوى مرزها پيدا کردند که اغلب افتخاراتى نيز براى سينماى ايران بدست آوردند؛ از جمله ”زير درختان زيتون و طعم گيلاس“ از عباس کيارستمي، ”گبّه و سلام سينما“ از محسن مخملباف، ”بادکنک سفيد“ از جعفر پناهي، ”بچه‌هاى آسمان“ از مجيد مجيدي. در واقع نوعى توجه به فيلم‌هاى جشنواره‌اى و سرمشق گرفتن از الگوهاى موفق آن، در اين دوره کاملاً نمايان است.

سلام سینماسلام سینما

 بادکنک سفید بادکنک سفید

سينماي ايران در فاصله ۱۳۵۷-۱۳۴۸

مهم‌ترين حادثه تاريخ سينماى ايران در سال ۱۳۴۸، نمايش فيلم ”قيصر“ (مسعود کيميايي) و ”گاو“ (داريوش مهرجويي) است. نمايش اين دو فيلم تحولى در جناح‌هاى مختلف فيلم‌سازى بوجود آورد و بعد سينماى تجاري، سينماى روشنفکرى و سينماى تلفيقى (از تلفيق دو سينماى تجارى و روشنفکري) بوجود آمدند.

قيصر(مسعود کيميايى، ۱۳۴۸) قيصر(مسعود کيميايى، ۱۳۴۸)

در زمينهٔ سينماى تجارى فيلم‌هاى زيرساخته شدند؛ ”تک‌خان“ و ”شهر آشوب“ (فريدون ژورک)، ”سه‌فراري“ (آرامائيس آقاماليان)، فيلم‌هاى ”پسران قارون“ ، ”جدايي“، ”عشق کولي“، ”تعطيلات داش‌اسمال“ و ”پا تو کفش من نکن“ (رضا صفايي)، ”عدل الهى و جيب‌بر خوشگله“ ساختهٔ مشترک اسماعيل کوشان و تورکرانيان اوغلو، ”عشق آخرين“ (احمد نجيب‌زاده)، ”تهران مى‌رقصد“ (پرويز خطيبي)، ”قاتلين هم مى‌گريند“ (عزيزالله بهادري)، ”زن وحشى وحشي“ (عزيزالله بهادري)، ”قهوه‌خانه قنبر“ (منوچهر صادق‌پور)، ”گرفتار“ (محمود کوشان)، ”نعرهٔ طوفان“ (ساموئل خاچيکيان)، ”يک دل و دو دلبر“ (نصرت‌الله وحدت)، ”سوگند سکوت و رابطه“ (ايرج قادري)، ”قلب‌هاى طلايي“ (اسماعيل پورسعيد)، ”شکوه قهرمان“ (محمد زرين‌دست)، ”نسل شجاعان“ (دکتر کوشان)، ”آخرين مبارزه“ (سياوش شاکري)، ”پهلوان پهلوانان“ (ابراهيم باقري)، ”راهى به‌سوى خدا“ (ابراهيم باقري)، ”دنياى پراميد“ (احمد شيرازي)، ”روسپي“ (عباس شباويز) – در اين فيلم آذرشيوا موفق به دريافت جايزهٔ سپاس مى‌شود؛ ”عبدالله شرخر“ (کاظم سالکي)، ”غول بيابوني“ (عزيز رفيعي)، ”قصهٔ دل‌ها“ (حميد مجتهدي)، ”ستاره فروزان“ (اسدالله سليمانى‌فر)، ”گناه مادر“ (قدرت‌الله بزرگي)، ”مردان روزگار“ (مازيار پرتو)، ”قصر زرين“ (محمدعلى فردين)، ”دنياى آبي“ (صابر رهبر)، ”گربه را دم حجله مى‌کشند“ (داود اسماعيلي)، ”معجزهٔ قلب‌ها“ (خسرو پرويزي)، ”ضرب‌شست“ (موسى افشار)، ”گربهٔ کور“ (آخرين ساختهٔ سردار ساگر در ايران)، ”بهشت دور نيست“ (اسماعيل رياحي)، ”مالک دوزخ“ (امير شروان)، ”نعرهٔ گرگ“ (روبرت اکهارت)؛ دو فيلم پايانى سال ۱۳۴۸، ”سردر زندگى و بازى خطرناک“ از مهدى رئيس‌فيروز است که به نمايش در مى‌آيد.

در زمينهٔ سينماى روشنفکرى و تلفيقى اين فيلم‌ها به نمايش در آمدند:

”خانه کنار دريا“ (دکتر هوشنگ کاوسي)، ”باباکوهي“ (داود ملاپور)، ”قيصر“ که توسط مسعود کيميايى ساخته شد و با توجه به صاحب‌نظران مواجه شد و بحث‌هاى موافق و مخالفى را برانگيخت و کسانى چون سيروس الوند، ابراهيم گلستان، پرويز دوائي، هژير داريوش، دکتر کاوسي، دريابندرى و … به بحث دربارهٔ آن پرداختند. اين فيلم، پرفروش‌ترين فيلم سال و مبدأ تازه‌اى براى فيلم‌سازان تجارى شد. بحث‌ها بر سر اين فيلم ادامه يافت تا فيلم گاو از راه رسيد.

در فاصلهٔ دو فيلم ”قيصر و گاو“ فيلم ”امشب دخترى مى‌ميرد“ (مصطفى عالميان) روى پرده رفت. فيلم ”گاو“ با تحقيق فراوان کارگردان آن داريوش مهرجويى و پيشنهاد غلامحسين ساعدى ساخته شد. ”گاو“ با حضور بازيگران توانا و قانع و امکانات امور سينمايى وزارت فرهنگ و هنر ساخته شد. اين فيلم نخستين بار در شهريور ۱۳۴۸ در جشن هنر عرضه شد و به شهرت دست يافت. سپس کران عمومى يافت. پيرامون اين فيلم بحث و جدل‌هاى زيادى از سوى صاحب‌نظران و منتقدان صورت گرفت. اين فيلم در جشنواره فيلم‌هاى سينمايى ايران، دومين فيلم برگزيدهٔ جشنواره معرفى شد و دو سال بعد از نمايش در ايران، بدور از چشم مسؤولان روانهٔ جشنوارهٔ ونيز شد که نتيجهٔ فوق‌العاده‌اى به همراه آورد (شهريور ۱۳۵۰، سپتامبر ۱۹۷۱) و مورد تحسين و تمجيد فراوان منتقدان و صاحب‌نظران قرار گرفت. فيلم گاو برگزيدهٔ مجمع بين‌المللى منتقدان فيلم نيز شد و مجمع در ذيل ديپلم افتخارى که به داريوش مهرجويى داد اين مطلب را نوشته بود: ”اين جايزه به خاطر زيبايى پرجذبهٔ تصويرى و حساسيت انسانى و شاعرانه‌اى که فيلم‌ساز در نشان دادن يک محيط اجتماعى کوچک داشته است به فيلم گاو داده مى‌شود.“

مهرجويى مورد تحسين منتقدان سرشناس و فيلم‌سازان نام‌آورى چون لوکينوويسکونتي، وتيوريادسيکا و فدريکوفلينى قرار گرفت.

فيلم گاو پس از موفقيت در جشنوارهٔ ونيز مدت کوتاهى روى پردهٔ سينما کاپرى رفت و بشدت مورد استقبال قرار گرفت. اين فيلم در جشنواره‌هاى لندن و شيکاگو نيز به نمايش در آمد که مورد تحسين واقع شد. و در شيکاگو جايزهٔ ”هوگو“ بهترين بازيگر جشنواره را براى انتظامى به ارمغان آورد.

گاو(داريوش مهرجويى، ۱۳۴۸) گاو(داريوش مهرجويى، ۱۳۴۸)

در سال ۱۳۴۹ جهش و تحول محسوسى در رونق اقتصادى سينماى ايران نسبت به سال‌هاى گذشته اتفاق افتاد. اين سال با ۵۸ عنوان فيلم تفاوت کمّى با سال گذشته خود نداشت، اما موفقيت تجارى سينماى ايران فعاليت‌هاى توليدى را مضاعف کرد.

از گروه‌ فيلم‌هاى تجارى سال ۴۹ اين عناوين را مى‌توان برشمرد:

”شيرين و فرهاد“ (اسماعيل کوشان)، ”شهر هرت“ (منوچهر صادق‌پور)، ”سکهٔ شانس“ (ايرج قادري)، ”خشم عقاب‌ها“ (ايرج قادري)، ”پسر زاينده‌رود“ و ”آفتاب مهتاب“ (حسين مدني)، ”باباکرم“ (سرهنگ محمد شب‌پره)، ”دور دنيا با جيب خالي“ (خسرو پرويزي)، ”آيينهٔ زمان“ و ”جنجال عروسي“ (احمد نجيب‌زاده)، ”اجل معلق“ و ”تاکسى عشق“ (نصرت‌الله وحدت)، ”عقاب طلايي“ و ”رام کردن مرد وحشي“ . ”مرد وحشي“ (کمال دانش)، ”قوزبالاقوز“ و ”حادثه‌جويان“ (مهدى امير‌قاسم‌خاني)، ”نامادري“ و ”على بى‌غم“ (عباس کسائي)، ”قصهٔ شب يلدا“ (ساموئل خاچيکيان)، ”آژير خطر“ (مهدى ميرصمدزاده)، ”فرياد انسان‌ها“ (نادر قانع)، ”ميوۀ گناه“ (محمود کوشان)، ”دزد و پاسبان“ (محمود کوشان)، ”آدم و حوا“ و ”قسمت“ (امير شروان)، ”از ياد رفته“ (محمد زرين‌دست)، ”جمعهٔ شرين“ (بهرام رى‌پور)، ”ارادتمند شما عزرائيل“ و ”بارگاه شيطان“ و ”جعفر و گلنار“ (منوچهر قاسمي)، ”ساقي“ (جمشيد شيباني)، ”کمربند زرين“ (اميرشروان، پرويز خطيبي)، ”جوانى هم عالمى داره“ (عباس دستمال‌چي)، ”ياقوت سه چشم“ (آخرين ساختهٔ آرامائيس آقاماليان)، ”سفر پرماجرا“ (محمدعلى روح‌بخش)، ”سوگلي“ (فريدون ژورک)، ”ليلى و مجنون“ (ياسمي)، ”شهر گناه“ (محمدعلى زرندي)، ”قهرمانان نمى‌ميرند“ (سيروس جراح‌زاده)، ”مردى از جنوب شهر“ (صابر رهبر)، قهرمانان (ژان نگلسکو، کارگردان امريکايي)، ”زيباى جيب‌بر“ و ”حسن فرفره“ (رضا صفائي)، ”مريد حق“ (نظام فاطمي)، ”کوچه‌مردها“ (سعيد مطلبي)، ”پايان تاريکي“ (حسن شيرواني)، ”دختر ظالم بلا“ (عزيزالله بهادري)، ”رسوايي“ (اسماعيل پورسعيد).

در سال ۱۳۴۹ در عرصهٔ سينماى غيرمتعارف نيز فعاليت‌هايى شکل گرفت. در اين سال على حاتمي، جوان بيست و شش ساله فعاليت خود را آغاز کرد. اساس کار وى بر عرضهٔ فولکور، افسانه و سنت‌هايى بود که در فرهنگ کهن ايرانى ريشه دارد.

وى افسانهٔ معروف ”حسن کچل“ و ”چل‌گيس“ را در قالبى آهنگين به فيلم برگرداند و در نخستين تجربهٔ حرفه‌اى خود موفق بود.

ساختهٔ بعدى وى ”طوقي“ نام داشت و پرفروش‌ترين فيلم سال لقب گرفت و موجب شهرت و اعتبار وى گرديد.

طوقی(علی حاتمی،۱۳۴۹)طوقی(علی حاتمی،۱۳۴۹)

محصول بعدى اين سال در عرصهٔ سينماى متفاوت طلوع نخستين ساختهٔ سليمان و هراند ميناسيان است.

”آقاى هالو“ ساختهٔ داريوش مهرجويى در اين سال توانست نظر مساعد تماشاگران و صاحب‌نظران را تا حدودى بخود جلب نمايد. اين فيلم در جشنوارهٔ سوم سپاس (۱۳۵۰)، برندهٔ بهترين فيلم، کارگردان، بازيگر نقش اول زن، بازيگر نقش دوم مرد و بهترين فيلم‌نامه شد.

على نصيريان و عزت‌الله انتظامى در نمايى از آقاى هالو(داريوش مهرجويى، ۱۳۴۹)على نصيريان و عزت‌الله انتظامى در نمايى از آقاى هالو(داريوش مهرجويى، ۱۳۴۹)

فيلم ”رقاصه“ و ”عروس بيانکا“ از شاپور قريب در اين سال روى پرده رفتند. ”رضا موتوري“ توسط کيميايى ساخته شد که مخالفان زيادى داشت.

”پنجره“ (جلال مقدم) و ”شب اعدام“ (داود ملاپور) فيلم‌هاى ديگرى از اين نوع هستند.

در آغاز سال ۱۳۵۰ سه فيلم ”ايوب“ (فريدون ژورک)، ”هماى سعادت“ (عباس شباويز) و ”يک خوشگل و هزار مشکل“ (ديويد سويفت) همزمان به نمايش در آمدند. ساختهٔ بعدى فريدون ژورک در اين سال ”حيدر“ نام داشت.

فيلم‌هاى بعدى اين سال عبارت‌ بودند از:

”فاتحين صحرا“ (محمد زرين‌دست)، ”پل“ و ”لوطي“ و ”دنيا مال منه“ (خسرو پرويزي)، ”دلقک‌ها“ و ”نوبر اصفهان“ (مهدى رئيس‌فيروز)، ”پهلوان بابا“ (على زندي)، ”احساس داغ“ (روبيک زادوريان)، ”معرکه“ (روبيک زادوريان)، ”احمد چکمه‌اي“ (نادر قانع)، ”آتشپارهٔ شهر“ و ”زير بازارچه“ و ”مردافکن“ و ”بده در راه خدا“ از رضا صفائي، ”شهور پاستوريزه“ و ”زندگى وارونه“ (نصرت‌‌الله وحدت)، ”رعد و برق“ (فرشيد فرزان)، ”ماه پيشوني“ (اسماعيل کوشان)، ”شيادان و يک چمدان سکس“ (محمد متوسلاني)، ”شاطرعباس“ (صادق‌پور)، ”صمد و قاليچه حضرت سليمان“ (على عباسي)، ”مرد هزار لبخند“ (آخرين ساختهٔ سيامک ياسمي)، ”سه تا جاهل“ و ”رشيد“ (پرويز نوري)، ”عشقى‌ها“ و ”ملامحمدجان“ از جمشيد شيباني، ”وحشى جنگل “ (روبرت اکهارت)، ”جان‌سخت“ و ”نقره‌داغ“ و ”براى که قلب‌ها مى‌طپد“ (ايرج قادري)، ”قلاب“ (عباس دستمال‌چي)، ”شراره“ و ”رسواى عشق“ (احمد نجيب‌زاده)، ”قصاص“ (آخرين ساختهٔ نظام فاطمي)، ”شوفر خوشگله“ و ”زن يک‌شبه“ (محمود کوشان)، ”ايوالله“ (منوچهر نوذري)، ”دل‌هاى بى‌آرام“ (اسماعيل رياحي)، ”درخت‌ها ايستاده مى‌ميرند“ و ”يک مرد يک شهر“ (امير شروان)، ”خوشگل‌ترين زن عالم“ (قدرت‌الله احساني)، ”مردان خشن“ (صابر رهبر و محمدعلى فردين)، ”رضا چلچله“ و ”پهلوان قرن اتم“ و ”ماجراى يک دزد“ (مهدى ميرصمدزاده)، ”من شوهر مى‌خوام“ و ”شب عروسي“ و ”در آمريکا اتفاق افتاد“ (جواد قائم‌مقامي)، ”ميعاد خشم“ (سعيد مطلبي)، ”غلام ژاندارم“ (امان منطقي)، ”خوشگل محله“ (ايرج گل‌افشان)، ”اين گروه زبل“ و ”سه دلاور“ (ساختهٔ مشترک تورکرانيان اوغلو و مهدى ميثاقيه)، عمو يادگار (پرويز کاردان)، ”عزيز قرقي“ (جواد طاهري)، ”مبارزه با شيطان“ (ژوزف واعظيان)، ”ديوار شيشه‌اي“ (ساموئل خاچيکيان)، ”الکلي“ (آخرين ساختهٔ محمدعلى جعفري)، ”آسمون بى‌ستاره“ (حميد مجتهدي)

اما در بخش سينماى غيرمتعارف در اين سال اين فيلم‌ها نمايش يافتند:

”درشکه‌چي“ (نصرت‌الله کريمي)، که سباهت زيادى به فيلم‌هاى نئورآليستى ايتاليا دارد، ”محلل“ ساختهٔ دوم کريمى در سال ۱۳۵۰ است. ”فرياد“ (برادران ميانسيان)، ”سه‌قاپ“ (ذکريا هاشمي)، ”مردان سحر“ (اسماعيل نورى علاء)، ”کاکو“ (شاپور قريب)، ”بدنام“ (قريب)، ”پهلوان مفرد“ (امان منطقي)، ”کلبه‌اى در آن سوى رودخانه“ (احمد شيرازي)، ”فرار از تله“ (جلال مقدم)، ”راز درخت سنجد“ (جلال مقدم)، ”فرار از تله“ از بهترين و ارزشمندترين نمونه‌هاى سينماى تجارى و روشنفکرانه است، ”داش‌آکل“ (مسعود کيميايي)، ”باباشمل“ (على حاتمي)، ”خداحافظ رفيق“ (امير نادري)، ”آدمک“ (خسرو هرتياش)

فردین در نمایی از باباشمل(علی حاتمی ، ۱۳۵۰)فردین در نمایی از باباشمل(علی حاتمی ، ۱۳۵۰)

در پايان سال ۱۳۵۰، پشتوانهٔ اقتصادى سينماى ايران بيشتر و بهتر و آسيب‌پذيريش نسبت به گذشته کمتر شده بود. اما طبق آمار و ارقام ۷۵ درصد فيلم‌هاى اين سال با ضرر روبرو بوده‌اند، که از دلايل اين امر مى‌توان بى‌توجهى مطبوعات، عدم دانش کافى در زمينه اقتصاد سينما، آمار دروغين از طرف تهيه‌کنندگان فيلم‌ها، روند افزايش بى‌رويهٔ دستمزدها و … را برشمرد.

سال ۱۳۵۱ از نظر سقف توليد فيلم، سال ويژه‌اى است؛ اما تعداد ۹۱ فيلم در اين سال دليلى بر شکوفايى سينماى ايران در اين مقطع نيست.

در شرايط آسيب‌پذير اقتصادى سينما در سال ۵۱، موقعيت بيشتر براى فيلم‌سازان جبهه سوم و سينماى متفاوت فراهم است. على حاتمي، مسعود کيميايي، داريوش مهرجويى و جلال مقدم به فعاليت خود ادامه دادند و در کنار آنها استعدادهاى تازه‌اى چون بهرام بيضايي، ناصر تقوايي، هژير داريوش، کامران شيردل، آربى آوانسيان معرفى شدند و فيلم‌سازانى چون شاپور قريب، خسرو پرويزي، نصرت کريمي، فريدون گلدورضا ميرلوحى کارهاى متفاوتى ارائه دادند.

صادق کرده(ناصر‌تقوايى، ۱۳۵۱)صادق کرده(ناصر‌تقوايى، ۱۳۵۱)

در نيمهٔ نخست سال ۵۱ توفيق‌هايى حاصل مى‌شود اما عدم برنامه‌ريزى اقتصادى موجب آشفتگى شده و از ۴۶ فيلم به نمايش درآمده، ۳۰ فيلم با شکست مطلق روبرو مى‌شوند. اما باز هم فيلم‌هايى ساخته مى‌شود و در پايان سال نااميدى در سينماى ايران آشکار است. در نيمهٔ سال ۵۱، موفقيت چند فيلم کاراته‌اي، هجوم اين نوع توليدات و در نتيجه خطرى جدى براى سينماى ايران در مى‌آورد، و اين روند ادامه يافت. اما فعاليت سينماى ايران متوقف نشد. فيلم‌هاى تجارى اين سال عبارتند از:

”يک اصفهانى در نيويورک“ (شاءالله ناظريان)، ”صمد و سامي“ و ”ليلا و ليلي“ (پرويز صياد)، ”مهدى مشکى و شلوارک داغ“ (نظام فاطمي)، ”کاکل زري“ و ”استوار و پاسبان“ و ”مردان خليج“ (نظام فاطمي)، ”رضا هفت‌خط“ (حسين ترابي)، ”حسن ديناميت“ (مهدى ميرصمدزاده)، ”على سورچي“ و ”فرار از زندگي“ و ”اعجوبه‌ها“ و ”قايقرانان“ و ”ميخک سفيد“ ساختهٔ رضا صفائي، ”آبشار طلا“ (سيامک ياسمي)، ”توبه“ (اسماعيل پورسعيد)، ”خوشگله“ (اسماعيل پورسعيد)، ”قديره“ و ”فدايي“ (رضا علامه‌زاده)، ”کافر“ و ”دشنه“ (فريدون گله)، ”صلاح‌الدين ايوبي“ و ”سرزمين دلاوران“ (حسن ساسان‌پور، محصول شرکت ايران و ترکيه)، ”باشرف‌ها“ (قدرت‌الله بزرگي)، ”احمد چوپان“ و ”قمار زندگي“ و ”نانجيب“ (عباس کسائي)، ”جدال در کوير“ (داود ملاپور)، ”خانهٔ قمرخانم“ (بهمن فرمان‌‌آرا)، ”آخرين نبرد“ (صمد صباحي)، ”تپلي“ (رضا ميرلوحي)، ”خانوادهٔ سرکار غضنفر“ (ميرلوحي)، ”خاطرخواه“ (امير شروان)، ”عباسه و جعفر برمکي“ (شروان)، ”اتل متل توتوله“ (ايرج قادري)، ”مرغ تخم طلا“ (مهدى رئيس‌فيروز)، ”لج و لجبازي“ (مهدى رئيس‌فيروز)، ”مرد اجاره‌اي“ و ”مردى در طوفان“ (خسرو پرويزي)، ”گذر اکبر“ (محمدعلى زرندي)، ”فتنه چکمه‌پوش“ و ”جاده“ (همايون بهادران)، ”پخمه“ (مازيار پرتو)، ”خيلى هم ممنون“ (منوچهر نوذري)، ”آشوبگر“ (سعيد نيوندي)، ”شهر آفتاب“ (محمد زرين‌دست)، ”ساحره“ (کامران قدکچيان)، ”مطرب“ (اسماعيل نورى‌علاء)، ”غريبه“ (شاپور قريب)، ”ظفر“ (صابررهبر)، ”حکيم‌باشي“ (پرويز نوري)، ”بابا نان داد“ (امان منطقى – پرفروش‌ترين فيلم سال)، ”آب‌نبات چوبي“ (امان منطقي)، ”مرد“ (فريدون ژورک)، ”خردجان“ (کمال دانش)، ”فتانه“ (عباس دستمال‌چي)، ”ساعت فاجعه“ (رايموند هواکميان)، ”جهنم به اضافهٔ من (محمدعلى فردين)“، ”حسن سياه“ (پرويز اصانلو)، ”سرگروهبان“ (سعيد مطلبي)، ”عاصي“ (مطلبي، شيباني، ملک‌مطيعي)، ”نواب“ (جواد طاهري)، ”هميشه قهرمان“ (عزيزالله بهادري)، ”شيرتوشير“ (منصور پورمند)، ”تنها مرد محله“ (داود اسماعيلي)، ”پدر که ناخلف افتد“ (نخستين فيلم محمد کريم رکني)، ”شيربهاء“ (روبرت اکهارت)، ”تولدت مبارک“ (وحدت)، ”اسير“ (تورکرانيان اوغلو، محصول مشترک ايران و ترکيه)، ”تخت‌خواب سه نفره“ (کريمي)، ”خانوم خانوما“ (فتح‌الله منوچهري)، ”يک ميليونر و دو مفلس“ (محمد متوسلاني)، ”مستأجر“ (آرمان)، ”ضعيفه“ (ناصر رفعت).

در بخش سينماى متفاوت نيز در سال ۵۱ اين فيلم‌ها روى پرده رفتند:

فيلم‌هاى ”قلندر“، ”خواستگار و ستارخان“ (على حاتمي)، ”رگبار“ (بهرام بيضايي)؛ اين فيلم نخستين فيلم بلند بهرام بيضايى است که اولين بار در نخستين جشنواره جهانى فيلم تهران به نمايش در آمد و جايزه ويژه هيئت داوران و جايزهٔ منتقدان بين‌المللى را دريافت کرد، اما مورد استقبال تماشاگران قرار نگرفت.

 قلندر(علی حاتمی،۱۳۵۰)قلندر(علی حاتمی،۱۳۵۰)

زير بازارچه(رضا‌ضفايى، ۱۳۵۰)زير بازارچه(رضا‌ضفايى، ۱۳۵۰)

مسعود کيميايى پنجمين تجربهٔ خود را با ساخت ”بلوچ“ عرضه کرد، که از فيلم‌هاى پرفروش و موفق سال بود، ولى منتقدان توجهى به آن نشان ندادند.

نام‌آورترين فيلم سال ۵۱، ”پستچي“ ساختهٔ مهرجويى بود که نظر موافق منتقدان و صاحب‌نظران را جلب کرد و در جشنواره‌ها درخشيد و در نمايش عمومى نيز بسيار موفق بود.

علی نصیریان در نمایی از پستچی(داریوش مهرجویی،۱۳۵۱)علی نصیریان در نمایی از پستچی(داریوش مهرجویی،۱۳۵۱)

ناصر تقوايى در اين سال ”صادق‌کرده“ را ساخت و با اين فيلم در سينماى حرفه‌اى معرفى شد. پيش از اين تقوايى ”آرامش در حضور ديگران“ را ساخته بود اما هنوز به نمايش در نيامده بود.

”بى‌تا“ ساختهٔ هژير داريوش نيز نظر موافق صاحب‌نظران و منتقدان را موجب گرديد. ”صمد و فولادزره ديو“ (جلال مقدم) و ”صبح روز چهارم“ (کامران شيردل) فيلم‌هاى بعدى اين سال بودند.

در بخش سينماى روشنفکرى فيلم ”چشمه“ ساختهٔ آربى اوانسيان در اين سال به نمايش درآمد.

در سال ۱۳۵۲، در گروه فيلم‌هاى تجارى اين عناوين قرار دارند:

”جبار سرجوخهٔ فراري“ (امان منطقي)، ”شيخ صالح“ (امان منطقي)، ”کاکاسياه“ و ”ناخدا“ و ”تيغ آفتاب“ (امير شروان)، پرى‌زاد (سيامک ياسمي)، ”دل خوش مى‌خواد“ (ياسمي)، ”معشوقه“ (رضا صفايي)، ”جعفر جنى و محبوبه‌اش“ (صفائي)، ”قربون زن ايروني“ (صفائي)، ”بيگانه“ (صفائي)، ”گى‌ دسته گل به آب داده“ (نصرت‌الله وحدت)، ”خوش‌گذران“ و ”ناخدا و با‌خدا“ (نصرت‌الله وحدت)، ”پاپوش“ (اسماعيل پورسعيد)، ”مرواريد“ و ”روسياه“ (اسماعيل پورسعيد)، ”فرزند شمشير“ (حسن ساسان‌پور)، ”عيال‌وار“ (پرويز نوري)، ”بندري“ و ”مکافات“ (کامران قدکچيان)، ”خيالاتي“ (منوچهر نوذري)، ”کيفر“ (عبدالله غيابي)، ”جنوبي“ (محمدرضا فاضلي)، ”مغربي“ و ”مصطفى‌ لر“ و ”مأمور“ و ”مادر کراچي“ (محمدرضا فاضلي)، ”بدکاران“ (قدرت‌الله احساني)، ”باجناق“ (حسين قاسمى‌وند)، ”شلاق“ (منوچهر قاسمي)، ”هفت مرد دولاور“ (منوچهر قاسمي)، ”گريز از مرگ“ (ناصر محمدي)، ”در آخرين لحظه“ و ”شرور“ (ناصر محمدي)، ”بى‌قرار“ و ”بى‌حجاب“ (ايرج قادري)، ”آقا مهدى کله‌پز“ (منوچهر صادق‌پور)، ”نامحرم“ و ”مترس“ (عزيزالله بهادري)، ”نعمت نفتي“ و ”مردها و نامردها“ (عباس کسايي)، ”غريب“ (غلامرضا سرکوب)، ”صمد به مدرسه مى‌رود“ (پرويز صياد)، ”حريص“ (شکرالله رفيعي)، ”سراب“ و ”سالومه“ (فريدون ژورک)، ”گداى ميليونر“ (محمود کوشان)، ”عروس و مادرشوهر“ و ”محبوب بچه‌ها“ و ”قصهٔ ماهان“ (جواد طاهري)، ”جنگجويان کوچولو“ (اسماعيل کوشان)، ”قصهٔ شب“ (فردين)، ”طاهر“ (قدرت‌الله بزرگي)، ”دشمن“ و ”اکبر ديلماج“ (خسرو پرويزي)، ”على کنکوري“ (مسعود اسداللهي)، ”صخرهٔ سياه“ (مازيار بازياران)، ”بلندپرواز“ (احمد صفائي)، ”شورش“ (رضا ميرلوحي)، ”گرگ بى‌زار“ (مازيار پرتو)، ”کج کلاه‌خان“ (صابررهبر)، ”پسرخوانده“ (جمشيد شيباني)، ”بوسه بر لب‌هاى خونين“ (ساموئل خاچيکيان)، ”تعقيب تا جهنم“ (روبرت اکهارت)، ”قربون هرچى خوشگله“ (نظام‌فاطمي)، ”غول“ (داود اسماعيلي)، ”تنها و گل‌ها“ (ابوالقاسم ملکوتي).

در عرصهٔ سينماى متفاوت در سال ۱۳۵۲ اين فيلم‌ها قرار دارند:

”زن باکره“ (ذکريا هاشمي)، ”آرامش در حضور ديگران“، ”ناصر تقوايي“ – اين فيلم بعنوان عميق‌ترين کار تقوايى شناخته مى‌شود؛ نفرين (ناصر تقوايي)، ”تنگنا“ و ”سازدهني“ و ”تنگسير“ (امير نادري)، ”زنجيري“ (خسرو يحيايي)، ”قيامت عشق“ (هوشنگ حسامي)، ”خورشيد مرداب“ (محمد صفار)، ”خاک“ (مسعود کيميايي) – اين فيلم بهترين فيلم ايرانى سال ۵۲ برگزيده شد؛ ”هشتمين“ روز هفته (حسين رجائيان)، ”يک اتفاق ساده“ (سهراب شهيد ثالث)، ”مغول‌ها“ (پرويز کيمياوي) – پرويز کيمياوى با ساخت ”مغول‌ها“ و ”شهيد ثالث با يک اتفاق ساده“، دو اثر متفاوت و برجسته و دو نگاه تأثيرگذار را در ارکان سينماى ايران موجب شدند؛” خروس“ (شاپور قريب)

سازدهني(امير نادرى ، ۱۳۵۲)سازدهني(امير نادرى ، ۱۳۵۲)

تنگسير(امير نادرى ، ۱۳۵۲)تنگسير(امير نادرى ، ۱۳۵۲)

مغولها(پرویزکیمیایی،۱۳۵۲ )مغولها(پرویزکیمیایی،۱۳۵۲ )

سال ۱۳۵۳ در بخش سينماى تجارى اين فيلم‌ها نمايش داده شدند:

”ملل آمريکايي“ (شاپور قريب) – پرفروش‌ترين فيلم سال، ”گل‌پرى‌جون“ و ”سلام بر عشق“ (عزيزالله بهادري)، ”اوستاکريم نوکرتيم“ (محمود کوشان)، ”مرغ همسايه“ و ”تشنه‌ها“ (محمود کوشان)، ”مراد برقى و هفت دخترون“ (پرويز کاردان)، ”مى‌رم بابا بخرم“ (امان منطقي)، ”آقارضاى گل“ و ”اين دست کجه“ و ”ماجراجويان خشن“ (مهدى رئيس‌فيروز)، ”ترکمن“ (اميرشروان)، ”هرجايي“ (فريدون ژورک)، ”جوانمرد“ و ”آقاى مهدى وارد مى‌شود“ (ژورک)، ”جوجه‌فکلي“ و ”حسين آژدان“ و ”بندهٔ خدا“ و ”گلنسا در پاريس“ (رضا صفايي)، ”پرى خوشگله“ و ”عروسِ پابرهنه“ (سيامک ياسمي)، ”گروگان“ (احمد شيرازي)، ”ياور“ (عباس کسايي)، ”کنيز“ و ”تهمت“ (کامران قدکچيان)، ”دختران بلامردان ناقلا“ و ”دروغگويِ کوچولو“ (نظام‌فاطمي)، ”آقاى جاهل“ و ”شکست‌ناپذير“ و ”مواظب کلاهت باش“ (رضا ميرلوحي)، ”خوشگلا عوضى گرفتين“ و ”دکتر و رقاصه“ (خسرو پرويزي)، ”نبرد عقاب‌ها“ (ناصر رفعت)، ”سرطلايي“ (شعاع‌الدين مصطفى‌زاده، کم‌فروش‌ترين فيلم سال)، ”صمد آرتيست مى‌شود“ (پرويز صياد)، ”مظفر“ (مسعود ظلي)، ”مسلخ“ (هادى صابر)، ”شوهر کرايه‌اي“ و ”فرار از بهشت“ (نصرت‌الله وحدت)، بزن بريم (داريوش کوشان)، ”ياران“ (امير مجاهد و فرزان دلجو)، ”صلوة ظهر“ و ”ناجورها“ (سعيد مطلبي)، ”ماشين مشتى ممدلي“ و ”آب‌ توبه“ و ”مهدى فرنگي“ (رضا فاضلي)، ”ابرمرد“ (داود اسماعيلي)، ”هياهو“ (محمد صفار)، ”قفس“ (ايرج قادري)، ”مسافر“ (جلال مهربان)، ”مو سرخه “ (عبدالله غيابي)، ”الکى‌خوش“ و ”مرد شب“ (اسماعيل پورسعيد)، ”مرگ در باران“ (ساموئل خاچيکيان)، ”آب“ (حبيب کاوش)

در عرصهٔ سينماى متفاوت اين سال اين فيلم‌ها قرار دارند:

”زپرپوست شب“ (فريدون گلد)، ”سازش“ (محمد متوسلاني)، ”مسافر“ (عباس کيارستمي)، ”اسرار گنج درهٔ جني“ (ابراهيم گلستان)، ”شازده احتجاب“ (بهمن فرمان‌‌آرا) – اين فيلم در سومين دورۀ جشنوارهٔ جهانى فيلم تهران جايزهٔ بهترين فيلم را دريافت نمود.

در سال ۱۳۵۴ اين فيلم‌هاى تجارى روى پرده رفتند:

”هم‌سفر“ و ”باباخالدار“ (مسعود اسدالهي)، ”پاشنه طلا“ و ”حسرت“ (نظام فاطمي)، ”صمد خوشبخت مى‌شود“ (صياد)، ”چشمان بسته“ و ”همت“ (خسرو پرويزي)، ”شبگرد“ (منطقي)، ”هوس“ و ”هدف“ و ”رفيق“ (قادري)، ”جنجال“ و ”تيرانداز“ و ”عبور از مرز زندگي“ (رضا صفايي)، ”فرار از حجله“ (جواد طاهري)، ”دزد سوم“ (عباس شباويز)، ”دفاع از ناموس“ و ”سارق“ (محمدکريم رکني)، ”پلنگ در شب“ و ”عموفوتبالي“ (سعيد مطلبي)، ”قسم“ و ”اخم نکن سرکار“ و ”دو آقاى با شخصيت“ (اميرشروان)، ”مشکي“ و ”راننده اجباري“ و ”اسلحه“ (ناصر محمدي)، ”انگشت‌نما“ و ”رقيب“ و ”آلوده“ (اسماعيل پورسعيد)، ”هم‌خون“ و ”کمين“ (کامران قدکچيان)، ”هم قسم“ (مهدى رئيس‌فيروز)، ”شرف“ (عزيزالله بهادري)، ”زيباى پررو“ (فريدون رياحي)، ”رانده شده“ (صابررهبر)، ”فاصله“ (مرتضى عقيلي)، ”مجازات“ (مهدى فخيم‌زاده)، ”فراش‌باشي“ (ايرج صادق‌پور)، ”شب غريبان“ (فرزان دلجو و امير مجاهد)، ”تعصب“ (تقى مختار)، ”هيچکى بابا نميشه“ و ”مادر دوستت دارم“ (داريوش کوشان)، ”کينه“ (عباس کسايي)، ”دختر نگو بلا بگو“ (جمشيد شيباني)، ”چشم‌انتظار“ (فريدون ژورک)، ”نيزار“ (محمود کوشان)، ”خداحافظ کوچولو“ (رضا عقيلي)، ”مرد ناآرام“ (سيروس قهرماني)، ”شاهرگ“ (داودنژاد)، ”غلام زنگي“ (قدرت‌الله بزرگي)، ”مرد شرقى – زن فرنگي“ (شاپور قريب)و

در عرصهٔ سينماى متفاوت نيز اين فيلم‌ها قرار داشتند:

”زنبورک“ (فرخ غفاري)، ”مهرگياه“ و ”کندو“ (فريدون گلد)، ”غريبه و مه“ (بهرام بيضايي)، ”صداى صحرا“ (نادر ابراهيمي)، ”طبيعت بى‌جان“ (سهراب شهيد ثالث)، طبيعت بى‌جان در بيست و چهارمين جشنوارهٔ برلين شرکت کرد. اين فيلم جايزهٔ بهترين کارگردان، جايزه مجمع منتقدان بين‌المللي، جايزه نقدى مجمع کاتوليک‌ها و نيز پروتستان‌ها را دريافت نمود. فيلم بعدى شهيد ثالث ”در غربت“ بود که در سال ۵۴ به نمايش درآمد و محصول مشترک کانون سينماگران پيشرو و پروبيس فيلم مونيخ بود. اين فيلم در بخش مسابقهٔ جشنواره برلين ۱۹۷۵ پذيرفته شد و جايزهٔ مجمع منتقدان بين‌المللى را دريافت کرده و کميتهٔ رسمى ارزش‌گذارى فيلم دولت آلمان فدرال جايزهٔ بهترين فيلم به مفهوم مطلق ۱۹۷۵ خودرا شهيد ثالت اهدا کرد.

”به اميد ديدار“ (پيامي، ترابي، سيار، پورمند، گلرنگ، هيربد، صالح و بلورچي)، ”خانه خراب“ (نصرت‌‌الله کريمي)، ذبيح (محمد متوسلاني) و ”گوزن‌ها“ (مسعود کيميايي) فيلم‌هاى ديگر اين سال در بخش سينماى متفاوت بودند. گوزن‌ها از جنجالى‌ترين فيلم‌هاى مسعود کيميايى بشمار مى‌رود.

سينماى تجارى سال ۱۳۵۵ با اين عناوين همراه است:

”قرار بزرگ“ (محمدعلى فردين)، ”شادى‌هاى زندگى ما“ (محمود کوشان)، ”ماه‌عسل“ (فريدون گله)، ”غيرت“ (رئيس‌فيروز)، ”بى‌نشان“ (بهرام محمدى‌پور)، ”نقص‌ فني“ (نصرت‌الله وحدت)، ”شوهر جونم عاشق‌شده“ (نصرت‌الله وحدت)، ”عنترومنتر“ و ”بابا‌گلى به جمالت“ (اميرشروان)، ”پاداش يک مرد“ و ”حرفه‌اي“ (قدرت‌الله بزرگي)، ”اضطراب“ (ساموئل خاچيکيان)، ”شهر شراب“ (فتح‌الله منوچهري)، ”مردى در آتش“ (نادر قانع)، ”جايزهٔ خوشبختي“ و ”والدهٔ آقامصطفي“، ”ناصر محمدي“ ، ”سياه‌بخت“ و ”غرور و تعصب“ (آخرين ساخته‌هاى خسروپرويزي)، ”قادر“ و ”جاهل و رقاصه“ و ”رامشگر“ (رضا صفايي)، ”پاک‌باخته“ (رضا ميرلوحي)، ”گل خشخاش“ (داريوش کوشان)، ”رابطهٔ جواني“ (سياوش شاکري)، ”مادرجونم عاشق شده“ (اکبر صادقي)، ”پيش‌کسوت“ (فاضلي)، ”بيدار در شهر“ و ”بت“ و ”سينه‌چاک“ (ايرج قادري)، ”بت‌شکن“ (شاپور قريب) ، ”اگر برگى نريزد“ (جهانگير صالحي)، ”ستيز“ و ”جدال“ (عزيزالله بهادري)، ”بى‌گناه“ (مرتضى عقيلي)، ”ميهمان“ (کامران قدکچيان)، ”تنها حامي“ (فريدون ژورک)، ”قاصدک“ (م. صفار)، ”راز“ (نظام‌فاطمي)، ”کلک نزن خوشگله“ (سعيد مطلبي)، ”علف‌هاى هرز“ (فرزان دلجو و امير مجاهد)، ”هيولا“ (سيامک ياسمي)، ”آتش جنوب“ (آلن بارونه و سازمان سينماى تصاوير)، ”پشمالو“ (فخيم‌زاده)، ”ولى‌نعمت“ (عزيز رفيعي)، ”شير خفته“ (آخرين ساختهٔ اسماعيل کوشان)، ”خانم دلش موتور مى‌خواد“ (جمشيد شيباني).

در عرصه سينماى متفاوت نيز در سال ۵۵ اين فيلم‌ها به نمايش در آمدند:

”سرايدار“ (حسن‌على شريفى‌مهر و خسرو هريتاش)، ”برهنه تا ظهر با سرعت“ (هريتاش)، ”ملکوت“ (هريتاش)، ”شام آخر“ (شهيار قنبري)، ”غزل“ (مسعود کيميايي)، ”باغ سنگي“ (پرويز کيمياوي) – اين فيلم موفق به دريافت جايزهٔ خرس نقره از بيست و ششمين دورهٔ جشنوارۀ برلين (۱۹۷۶) شد؛ ”پسر ايران از مادرش بى‌اطلاع است“ (فريدون رهنما)، ”شطرنج‌باز“ (محمدرضا اصلاني)، ”سه نفر روى خط“ و ”ميراث“ (عبدالله غيابي)، ”نازنين“ (عليرضا داودنژاد)

در ابتداى سال ۱۳۵۶ گروهى از سينماها چون محصولى براى نمايش نداشتند، در حال فروپاشيدن بودند و سينما در مرز سقوط قرار داشت. با برگزارى جلساتى توسط حزب رستاخيز طرح گسترش سينماى ايران اعلام شد. اما بهرحال حرف‌ها در دايرهٔ عمل باقى ماند و بعد گروهى از دست‌اندرکاران سينما به مشاغل ديگر روى آوردند. در چنين شرايطى توليد فيلم تقريباً متوقف شده بود و فيلم‌هاى خوب هم اکران نمى‌شدند و اقدامات مسؤولان نيز به‌عمل نمى‌رسيد.

در طى سال ۵۶، ۴۳ فيلم به نمايش در آمد که نزول کمى محسوسى را نشان مى‌دهد. در اين سال تنها ۹ فيلم توليد شد و از جهت کيفى نيز وضعيت سينماى ايران چندان مناسب نبود.

فيلم‌هاى تجارى اين سال عبارتند از:

”يک اصفهانى در سرزمين هيتلر“ (نصرت‌الله وحدت)، ”صمد در راه اژدها“ (پرويز صياد)، ”همکلاس“ (سياوش شاکري)، ”فرياد زيرآب“ و ”شب آفتابي“ (سيروس الوند)، ”سکوت بزرگ“ (محمود کوشان)، ”واسطه‌ها“ (حسن محمدزاده)، ”رفاقت“ و ”عشق و خشونت“ و ”يکى خوش صدا يکى خوش دست“ و ”فقط آقا مهدى ميتونه“ (رضا صفايي)، ”تازه‌‌عروس“ و ”اشک رقاصه“ (اسماعيل پورسعيد، خسرو تسليمي، احمد نجيب‌زاده، منوچهر وثوق)، ”شارلوت به بازارچه مى‌آيد“ (عباس جليل‌وند)، ”زن“ (يوسف ايرواني)، ”خدا قوت“ و ”حرمت رفيق“ (کسايي)، ”همراهان“ و ”نان و نمک“ (شروان)، ”پشت و خنجر“ و ”دوکله شق“ (ايرج قادري)، ”سرباز“ (محمدرضا فاضلي)، ”سلام تهران“ (داريوش کوشان)، ”جاى امن“ و ”گل‌هاى کاغذي“ (مرتضى عقيلي)، ”خاتون“ (رضا ميرلوحي)، ”جمعه“ (کامران قدکچيان)، ”هزاربار مردن“ (جلال مهربان)، ”صبح خاکستر“ (تقى مختار)، ”خاکستري“ و ”شب زخمي“، (پايان کار محمد صفار)، ”در شهر خبرى نيست“ و ”فرى‌ دست‌‌قشنگ“ (مهدى فخيم‌زاده)، ”کوچ“ (جهانگير جهانگيري)، ”حلقه‌هاى ازدواج“ (عزيزالله بهادري)، ”ماهى‌ها در خاک مى‌ميرند“ (برادران دلجو و مجاهد)، ”کلام حق“ (نظام‌فاطمي)، ”تلافي“ (ناصر محمدي)، ”جانى و تپل“ (داود اسماعيلي)، ”فرياد عشق“ (حسين قاسمى‌وند)، ”در امتداد شب“ (پرويز صياد) – اين فيلم عنوان پرفروش‌ترين فيلم تاريخ سينماى ايران در پيش از انقلاب را بدست آورد و موفق‌ترين فيلم صادراتى ايران پيش از انقلاب نيز هست؛ ”غربتى‌ها“ (جمشيد ورزنده).

در بخش سينماى متفاوت سال ۱۳۵۶، ”سوته‌دلان“ ساختهٔ على حاتمى تنها فيلمى است که به نمايش در مى‌آيد. اين فيلم بعد از توقف پنج سالهٔ حاتمى در ساختن فيلم در عرصهٔ سينما رخ داد.

داریوش در فیلم فریاد زیر آبداریوش در فیلم فریاد زیر آب

 جمشید مشایخی در سوته دلانجمشید مشایخی در سوته دلان

 بهروزوثوقی در سوته دلانبهروزوثوقی در سوته دلان

حاتمى پس از شکست در فيلم‌هاى قبلى‌اش سينما را ترک کرد و به ساخت مجموعه‌هاى تلويزيونى چون ”سلطان صاحبقران“ و ”داستان‌هاى مولوي“ پرداخت و بعد از پنج سال به سينما بازگشت و ”سوته‌دلان“ را ساخت. اين فيلم ديپلم افتخار با امتياز مخصوص را از ششمين جشنوارهٔ جهانى فيلم تهران دريافت کرد و مورد توجه تماشاگران، داوران و منتقدان قرار گرفت و از فيلم‌هاى پرفروش سال گرديد.

در شرايط نابسامان سال ۱۳۵۷، که مردم و حکومت هر يک به نوعى دچار نگرانى و نارضايتى از وضع موجود بودند، دولت در نهايت ضعف و به نام دموکراسي، حل مشکلات سينماى ايران را به عهدهٔ مردم گذاشت. با پراکنده شدن گروه فيلم‌سازان و تعطيل توليد فيلم، بحران به نمايش فيلم نيز سرايت کرد. نمايش و توليدات اندک اين سال نيز تابع شرايط و موقعيت سالن‌هاى سينما قرار داشت.

در سال ۱۳۵۷ اين فيلم‌ها به نمايش درآمدند:

”کوسهٔ جنوب“ (ساموئل خاچيکيان)، ”سرسپرده“ (ايرج قادري)، ”آقاى لر به شهر مى‌رود“ (اميرشروان)، ”مشکل آقاى اعتماد“ (اسماعيل پورسعيد)، ”دايرهٔ مينا“ (داريوش مهرجوئي)، ”طغيان‌گر“ (محمود کوشان)، ”اين گروه محکومين“ (هادى صابر)، ”سه دلباخته“ (جمشيد شيباني)، ”مرثيه“ (امير نادري)، ”بوى گندم“ (برادران دلجو و امير مجاهد)، ”پرستوهاى عاشق“ (فريدون رياحي)، ”گزارش“ (عباس کيارستمي)، ”سفر سنگ“ (کيميايي)، ”خان‌نايب“ (غلامرضا سرکوب).

در نمايش آخر فيلم ”گوزن‌ها“ در شب ۲۸ مرداد سينما رکس دچار آتش‌سوزى شد و ۳۷۹ نفر کشته شدند و عزاى عمومى اعلام شد و سينماهاى تهران يک روز را تعطيل کردند. و بعد با اوج گرفتن تظاهرات و اعتصابات، سينماها از نخستين مکان‌ها براى هجوم قرار گرفتند. در اين فاصله “قول مرد” (حسين قاسمى‌وند) روى پرده رفت.

”کلاغ“ (بهرام بيضايي) فيلم بعدى بود که آبان‌ماه اکران يافت. اين فيلم در جشنوارهٔ ششم جهانى فيلم تهران شرکت داشت و در جشنواره ونيز حضور داشت و به همين سبب شهرت خوبى داشت و در نمايش عمومى موفقيت زيادى کسب کرد. اما تنها سه روز پس از نمايش؛ برنامه از پيش‌تعيين شده اماکن عمومى از جمله سينماها به آتش کشيده شدند تا دولت نظامى بر سر کار بيايد. پس از اين حادثه سينماها بسته شدند و تنها معدودى از سالن‌ها بشکل محدود نمايش داشتند و عملاً سينما سقوط کرد.

نمایی از فیلم کلاغ (بهرام بیضایی)نمایی از فیلم کلاغ (بهرام بیضایی)

با پيروزى انقلاب در ۲۲ بهمن ماه سرنوشت ديگرى براى سينماى ايران رقم خورد.

تولد دوباره

سال ۱۳۴۲

در سال ۴۲ نيز دست‌اندرکاران سينماى ايران به روال گذشته مترصد جرقه‌اى بودند تا بحران را مهار کنند و رونقى بکار خود بدهند. در اين ايام سينماى ايران چهره‌هاى تازه را بدون هيچ ضابطه و قيدى معرفى مى‌کرد. يک سوم توليدات سال ۴۲زمينه‌اى پليسى - جنايى داشتند.

شاخص توفيق تجارى سينماى ايران در سال ۱۳۴۲، ”جاده مرگ“ است که موفقيت خاصى بهمراه داشت.

آرمان و حيدر صارمى در نمايى از جاده مرگ‌(اسماعيل رياحى، ۱۳۴۲) آرمان و حيدر صارمى در نمايى از جاده مرگ‌(اسماعيل رياحى، ۱۳۴۲)

تنها وجه مثبت و اميدبخش سال ۴۲، حرکت چند فيلم‌ساز و توليدات آنها مثل ”تار عنکبوت“، ”ترس و تاريکي“، ”مردها و جاده‌ها“ و ”فرشته‌اى در خانه من است“ که هيچ توجهى به آنها نشد.

نخستين فيلم اين سال ”قربانى هوس“ ساختهٔ قدرت‌الله احساني، فاقد جذابيت‌هاى لازم بخصوص در ايام نوروز - زمان اکران اين فيلم - بود. فيلم‌هاى بعدى سال ۴۲ عبارتند از:

”مسافرى از بهشت“ (نصرت‌الله وحدت)، ”ساحل انتظار“ (سيامک ياسمي)، ”بامعرفت‌ها“ (حسين مدني)، ”آراس‌خان“ (ملک‌مطيعي)، ”مردها و جاده‌ها“ (ملک‌مطيعي)، ”لاشخورها“ (عزيز رفيعي)، ”پرتگاه مخوف“ (رضا صفائي)، ”زن‌ها فرشته‌اند“ (اسماعيل پورسعيد)، ”جادۀ مرگ“ (رياحي)، ”ترس و تاريکي“ (محمد متوسلاني)، ”جدال بخاطر عشق“ (عبدالعلى خرمي)، ”رشته‌اى در خانهٔ من“ (آرامائيس آقاماليان)، ”مرد ميدان“ (سردار ساگر)، ”تار عنکبوت“ (مهدى ميرصمدزاده)، ”آنها زندگى را دوست داشتند“ (احمد صفائي)، ”ستاره‌اى چشمک زد“ (مهندس محسن بديع)، ”دوستت دارم“ (اسماعيل کوشان)، ”جدال در مهتاب“ (دادبه و زرينه)، ”طلاق“ (عباس کسائي)، ”فرار“ (عباس شباويز)، ”پرستوها به لانه باز مى‌گردند“ (مجيد محسني)، ”محکوم“ (مجيد محسني)، ”مادر فداکار“ (ابراهيم باقري)، ”آقاى هفت‌رنگ“ (امين اميني)، ”دختر کوهستان“ (محمدعلى جعفري، منوچهر صادق‌پور).

سال ۱۳۴۳

سال ۴۳ با موفقيت دور از انتظار ”آقاى قرن بيستم“ اثر سيامک ياسمى آغاز شد و مقدمهٔ تحرکى تازه فراهم آمد. اين فيلم يک اثر ملودرام موزيکال بود که ياسمى کارگردان، تهيه‌کننده و نويسندهٔ فيلم‌نامه آن بشمار مى‌رفت. فيلم ديگر ياسمى در اين سال ”نابغهٔ هفت‌ماهه“ نام داشت و نيز فيلم ”لذت“ که با استفاده از آداب و سنن و فولکلورکردها نوشته شده بود. ديگر فيلم‌هاى سال ۴۳ عبارتند از:

”مسير رودخانه“ (صابر رهبر)، ”ترانه‌هاى روستايي“ (صابر رهبر)، ”انسان‌ها“ (مهدى ميثاقيه)، ”ضربت“ (ساموئل خاچيکيان)، ”قانون زندگي“ (جمشيد شيباني)، ”کمين‌گاه شيطان“ (نظام فاطمي)، ”دهکدۀ طلايي“ (نظام فاطمي)، ”اشک‌ها و خنده‌ها“ (دکتر کوشان / نخستين توليد رنگى پارس‌‌فيلم)، ”ابرام در پاريس“ (دکتر کوشان)، ”عروس فرنگي“ (نصرت‌الله وحدت)، ”دزد شهر“ (حسين مدني)، ”جاهل‌ها و ژيگول‌ها“ (مدني)، ”نيرنگ دختران“ (پرويز حجازي، نيوندي، مدنى و رضا کريمي)، ”گل‌هاى گيلان“ (رحيم روشنيان)، ”آليش دختر کولي“ (صمد صباحي، روفيا)، ”شبطان در مى‌زند“ (اسماعيل رياحي)، ”دختر ولگرد“ (آقاماليان)، ”ببر رينگ“ (رضا بيک‌ايمانوردي)، ”سه تفنگدار“ (ميثاقيه و شباويز)، ”جهنم زيرپاى من“ (رضا صفايي)، ”شکوفه‌هاى اميد“ (رضا صفايي، جنتى شيرازي)، ”تعقيب خطرناک“ (رضا صفايي)، ”جاهل محل يا شبى در لاله‌زار“ (سردار ساگر)، ”ستارهٔ صحرا“ (عباس کسائي)، ”در ميان فرشته‌ها“ (مهدى بشارتيان)، ”اشک يتيم“ (عزيز رفيعي)، ”شب قوزي“ (فرخ غفاري)، ”دختران با معرفت“ (اميني)، ”بن‌بست“ (مهدى ميرصمدزاده)، ”وسوسهٔ گريز“ (ناصر رفعت)، ”گناه من چيست“ (گرجى عباديا).

دست‌اندرکاران سينماى ايران، سال ۴۲ را با موفقيت‌هاى بهتر از قبل پشت سر گذاشتند.

شب قوزى(فرخ غفارى ، ۱۳۴۳) شب قوزى(فرخ غفارى ، ۱۳۴۳)

سال ۱۳۴۴

سال ۴۴ با خوش‌بينى اهالى سينما فرا رسيد و موفقيت‌هاى پى‌درپى سرمايه‌گذارى و توليدات افزون‌تر تماشاگران و سينماهاى داوطلب نمايش بيشتر شدند.

در سال ۴۴ درحالى‌که نزديک به هفتاد عنوان در جريان توليد بود، تنها چهل‌وسه عنوان در بيش از چهل سينما به نمايش در آمدند. سال ۴۴ با يکى از موفق‌ترين فيلم‌ها يعنى ”سه نخاله“ آغاز شد. گروه محمد متوسلاني، گرشا رئوفى و منصور سپهرنيا، قبل از اين ”دره شهر ما“ و ”بى‌ستاره‌ها“ شکل گرفته بودند. فيلم ”سه تفنگ‌دار“ به کارگردانى محمد متوسلانى باعث تجديد حيات گروه گرديد و مقدمه‌اى بر محبوبيت اين سه نفر بعنوان بازيگرانى پولساز شد. نويسندهٔ گروه محمد متوسلانى بود. با اين فيلم موقعيت گروه تثبيت شد. صابررهبر سازندۀ فيلم از آن بعنوان يک اثر موفق ياد مى‌کند.

”سه تا بزن بهار“ ساختهٔ حسين مدني، نخستين کار از قرارداد شش‌گانهٔ گروه با استوديو عصر طلايى بود. اين گروه پس از اين، به اتفاق نزديک به ۲۰ فيلم را بازى کردند که موقعيت‌هاى مختلفى از فيلم‌هاى سطحى تا کمدى‌هاى سادۀ طنزآميز، انتقادي، پرفروش، بى‌ارزش و شکست‌خورده داشتند. اين همکارى در سال ۱۳۵۰ قطع شد.

”مرخصى اجباري“ اثر رضا کريمى فيلم بعدى سال ۴۴ بود.

دو فيلم ”قهرمان قهرمانان“ و ”گنج قارون“ ساختهٔ سيامک ياسمى است که طبق خواستهٔ سينماروها، با عناوين دهن‌پرکن و شخصيت‌هاى ساده‌‌اى که قادر به انجام کارهاى بزرگ هستند، ساخته شده است. در اين آثار توجه به صحنه‌هاى رقص و آواز و جنبهٔ مردمى موسيقى‌ها مدنظر قرار داشته؛ در معروف‌ترين اثر ياسي، ”گنج قارون“، چارچوب ساخت اينگونه فيلم‌ها کامل مى‌شود. چارچوبى که بعدها به‌دفعات تکرار شد.

گنج‌قارون(سيامک ياسمى، ۱۳۴۴) گنج‌قارون(سيامک ياسمى، ۱۳۴۴)

”قهرمان قهرمانان“ مقدمهٔ گنج قارون بود و موقعيتى درخور يافت. فردين طى بازى در اين دو فيلم دستمزد خود را از حداقل به سه ميليون ريال بالغ کرد. با توفيق غيرمنتظره گنج قارون، با هشتصد و هفتاد هزار نفر تماشاگر در تهران توفيق بى‌نظيرى حاصل کرد.

”يک پارچه آقا“ پنجمين ساختهٔ ناصر ملک‌مطيعي، يک ملودرام انتقادى - اجتماعي، موفقيتى کسب کرد. زبون‌بسته نخستين توليد استوديوى نصرالله وحدت (نقش‌جهان) هم فيلم موفقى بود. ”مردى در قفس“ فيلم دوم وحدت نيز فيلم خوش‌ساختى بود که موفقيت خود را بيشتر مرهون فيلم‌نامهٔ آن، نوشتهٔ عزيزالله بهادرى بود که برگردانى از يک نمايشنامه و با مضمونى کمدى - جنايي، کار جذابى از کار درآمده بود.

”سرسام“ ساختهٔ ساموئل خاچيکيان بدليل عدم جذابيت و زمان بد نمايش و موضوع ضعيف آن، شکست تلخى به بار آورد.

”زشت و زيبا“ ساختهٔ رحيم روشنيان با انتخاب‌هاى ناهماهنگ در موضوع بازيگران و پرداخت، ناکامى تازه‌اى بود.

”ببر کوهستان“ ساختهٔ خسرو پرويزى در دورهٔ دوم فعاليتش به نمايش درآمد، که جذابيتى نداشت. ”ولگرد قهرمان“ ساختهٔ بعدى پرويزى در همين سال، کمدى بزن و بکوبى است که تأکيدى بر فعاليت مجدد پرويزى و شناخت استعداد کميک بيک‌ايمانوردى محسوب مى‌شود. که پس از فردين، گران‌ترين بازيگر سينماى ايران مى‌شود.

”شيرمرد“ کار ابراهيم باقرى يک فيلم جاهلى است که کارکرد متوسطى داشت. ”افق روشن“ به کارگردانى خانى و مشاورت وحدت پرداخت مناسبى داشت که با موفقيتى نسبى روبرو گشت.

”عروس دريا“ بعنوان نخستين فيلم مستقل آرمان بعنوان تهيه‌کننده، کارگردان و بازيگر، تيپ‌سازى گويا و مسلطى را به نمايش در آورد. واقعيت‌گرايى و پرهيز از گرايش به عوامل تجاري، نتيجه درخشانى ببار آورد. اما در نمايش عمومى موفقيتى کسب نکرد.

فيلم‌هاى بعدى اين سال عبارتند از:

”داغ ننگ“ (احمد شاملو)، ”صيادان نمک‌زار“ (اکبر هاشمي)، ”فرياد دهکده“ (احمد صفائي)، ”شيطان سفيد“ (احمد صفائي)، ”شهر بزرگ“ (روبرت اکهارت)، ”چهار تا شيطون“ (مدني)، ”زن و عروسک‌هايش“ (نارانداس، اسماعيل رياحي)، ”عشق و انتقام“ (فردين)، ”خوشگل خوشگلا“ (فردين)، ”همه سرحريف“ (فاضلي)، ”جلاد“ (آرامائين آقاماليان)، ”شيطون‌بلا“ (سحر فيلم)، ”دنياى پول“ (قدرت‌الله احساني)، ”من مادرم“ (فرج‌الله نسيميان)، ”نبرد غول‌ها“ (رضا بيک‌ايمانوردي)، ”شانس بزرگ“ (شکرالله رفيعي)، ”موطلايى شهر ما“ (عباس شباويز، ياسمي)، ”مزد خونين“ (ناصر رفعت)، ”در دنيا بيگانه بودم“ (نادر قاضى بيات)، در اين سال فيلم ”خشت و آينه“ با نگاهى روشنفکرانه، ساختهٔ ابراهيم گلستان به نمايش درآمد. نحوهٔ ساخت آن، تفکر حاکم بر آن، بازيگرانش، قصه و پرداخت آن و تماشاگرانش بکل متفاوت‌اند. گلستان در دروس استوديويى با نام خود داير کرد. پيش از اين چند فيلم کوتاه ساخته بود. براى گلستان ميزان فروش اهميتى نداشت و نمايش فيلم کمتر از سه هفته بدليل دودستگى ميان صاحب‌نظران و بحث و جدل‌ها پيرامون آن متوقف شد.

خشت و آينه(ابراهيم گلستان، ۱۳۴۴) خشت و آينه(ابراهيم گلستان، ۱۳۴۴)

”دزد بانک“ ساختهٔ دکتر کوشان با فيلم‌نامهٔ پرويز خطيبى قرار بود پس از اتمام ”گنج قارون“ به نمايش در آيد. دکتر کوشان صحنه‌هاى رنگى رقص و آواز را به فيلم افزود تا با اين تمهيد موفقيتى را که گنج قارون به همراه داشت، تکرار کند، اما اين فيلم پس از يک هفته نمايش، متوقف ماند.

”خروس جنگى“ ساختهٔ اسماعيل پورسعيد يک کمدى اجتماعى بود. حضور بازيگران مناسب، ادارهٔ خوب صحنه‌ها، فيلم‌بردارى متمايز سعيد نيوندى و تدوين موجزخاني، فيلمى تماشايى بوجود آورد که کارکرد خوبى داشت.

”مراد و لاله“ (صابررهبر) با بازى دو هنرمند خردسال، مجيد فريدفر و ليلا فروهر ساخته شد. ”مرد ده ميليون تومانى“ و ”ده سايه خطرناک“ دو فيلم پياپى امينى و استوديو عصر طلايى بود و دومين شکست تجارى پياپى را براى استوديو موجب گشت.

”پاسداران دريا“ ساختهٔ رضا صفايى و ”گردن کُلفت“ ساختهٔ سعيد کاميار، آخرين‌ فيلم‌هاى سال ۴۴ محسوب مى‌شوند.

سال ۱۳۴۵

سال ۱۳۴۵ سال جنب و جوش و تحرک سينماى ايران است. در اين شرايط ۱۷ سرمايه‌گذار و يازده فيلم‌ساز جديد به خانواده سينماى ايران اضافه شدند. تماشاگران کماکان با علاقه رويدادهاى سينما را تعقيب مى‌کردند. فروش متوسط فيلم‌هاى سال ۴۵ با پرفروش‌ترين فيلم‌هاى خارجى برابرى مى‌کرد. ۵۳ فيلم روى پرده رفتند و نزديک به ۳۰ عنوان در انتظار نمايش ماند.

نخستين فيلم ”حسين‌کرد“ ساختهٔ اسماعيل کوشان بود. براى ساخت اين فيلم، بناهاى تاريخى را در استوديوى خود بازسازى نمود که بيش از سه ميليون ريال هزينه در برداشت. طراح و سازندهٔ اين شهرک تاريخى ولى‌الله خاکدان بود. اين فيلم، پر هنرپيشه، رنگى و اسکوپ در پاريس فيلم ساخته شد و موفقيت زيادى کسب کرد. دکتر کوشان بلافاصله ساخت نسخهٔ دوم اميرارسلان را آغاز کرد و بيشتر هّمِ خود را در دکور و تکنيک و تدارکات کار معطوف ساخت و سپس فيلم‌نامه را از روى داستان اميرارسلان نامدار نوشتهٔ دختر بزرگ ناصرالدين‌شاه تنظيم نمود و پرداختى سورراليستى به آن بخشيد. نمايش فيلم با مخالفت صاحب‌نظران و منتقدان روبرو شد.

”مردنامرئي“ فيلم سوم کوشان در سال ۴۵ بود که موفقيتى کسب نکرد.

فيلم‌هاى بعدى عبارت بودند از: ”نخالهٔ قهرمان، رانندگان جهنم“ (رضا فاضلي)، ”شمسى پهلوون“ (سيامک ياسمي)، ”داماد فراري“ (اسماعيل رياحي)، ”جهان پهلوان“ (فردين)، ”دو انسان“ (آرامائيس آقاماليان)، ”کابوس“ (رضا صفايي)، ”مقصر پدرم بود“ (رضا صفايى و اکبر جنتى شيرازي)، ”شوخى نکن دلخور مى‌شم“ (صفائي)، ”عصيان“ (ساموئل خاچيکيان)، ”بى‌عشق هرگز“ (ساموئل خاچيکيان)، ”خداحافظ تهران“ (خاچيکيان)، ”سه ناقلا در ژاپن“ (مهدى ميثاقه)، ”سه بمب آتشين“ (امين اميني)، ”سه قهرمان“ (امين اميني)، ”کلاه نمدي“ (منوچر صادق‌پور)، ”پروفسور نخاله“ (عزت‌الله مقبلي)، ”عذاب مرگ“ (عباس دستمال‌چي)، ”بيست سال انتظار“ (مهدى رئيس فيروز)، ”ول‌ معطلي“ (عزيز رفيعي)، ”گنجينهٔ سليمان“ (عزير رفيعي)، ”موميايي“ (حميد مجتهدي)، ”مرد و نامرد“ (سياوش شاکري)، ”قهرمان دهکده“ (ابراهيم باقري)، ”اعتراف“ (ناصر رفعت)، ”فيل و فنجان“ (رحيم روشنيان)، ”آقاموچول“ (مهدى اميرقاسم‌خاني)، ”ميليونر فراري“ (ناصر ملک‌مطيعي)، ”فرار از حقيقت“ (ملک‌مطيعي)، ”حاتم طائي“ (فردين)، ”گدايان تهران“ (فردين)، ”آقادزده“ (خسرو پرويزي)، ”مأمور دوجانبه“ (مهدى ميرصمدزاده)، ”هاشم‌خان“ (محمد زرين‌دست)، ”يک قدت تا بهشت“ (نصرت‌الله وحدت)، ”امروز و فردا“ (عباس شباويز)، ”شارلاتان“ (صابررهبر)، ”خانهٔ خدا“ (ابوالقاسم رضايي)، اين فيلم تنها مستند سينماى ايران است که بطور وسيع اکران يافت و موفقيت بسيارى به همراه داشت؛ ”ولگردان ساحل“ (قدرت‌الله احساني)، ”مردى از تهران“ (فاروق اجرمه)، ”مأمور ۱۱۴“ (اسماعيل پورسعيد)، ”ليلاج“ (ايرج قادري)، ”هارون و قارون“ (نظام فاطمي)، ”مرد سرگردان“ (ژوزف واعظيان)، ”ايستگاه ترن“ (ماردوک الخاص)، ”بازو طلايي“ (روبرت اکهارت)، ”پسر دهاتي“ (عادل روحي).

خانه خدا (كار مشترك جلال مقدم و ابوالقاسم رضائي)خانه خدا (كار مشترك جلال مقدم و ابوالقاسم رضائي)

سال ۱۳۴۶

در سال ۱۳۴۶ دست‌اندرکاران سينماى ايران روند قبلى را ادامه دادند و بطور معمول و طبق سنت، دکتر کوشان آغاز‌کنندۀ اين سال بود.

”گوهر شب‌چراغ“ فيلمى با زمينهٔ تاريخى ساخته دکتر کوشان بود که با نگرشى طنزآميز از قابوسنامه به شکل گرفت. اين فيلم رنگى و اسکوپ کارکرد قابل توجهى داشت. فيلم ديگر دکتر کوشان در سال ۱۳۴۶، ”نسيم عيار“ نام داشت. فيلم‌هاى بعدى سال ۱۳۴۶ عبارتند از:

”طوفان نوح“ (سيامک ياسمي)، ”دالاهو“ (سيامک ياسمي)، ”يکه بزن“ (رضا صفايي)، ”حقه‌بازان“ (رضا صفايي)، ”ميليونرهاى گرسنه“ (اسماعيل رياحي)، ”شکوه جوانمردي“ (اسماعيل رياحي)، ”مردى از اصفهان“ (شروان)، ”زنى بنام شراب“ (شروان)، زن‌ها و شوهرها (نظام فاطمي)، ”فرمان‌خان“ (احمد صفائي)، ”در جستجوى تبهکاران“ (صفائي)، ”زن خون‌آشام“ (مصطفى اسکوئي)، ”خوشگل و قهرمان“ (فريدون ژورک)، ”دروازه تقدير“ (حميد مجتهدي)، ”هفت شهر عشق“ (حميد مجتهدي)، ”على‌بابا و چهل دزد“ (امين اميني)، ”پسران علاءالدين“ (امين اميني)، ”چهار خواهر“ (احمد نجيب‌زاده)، ”ايمان“ (مهدى رئيس‌فيروز)، ”زير گنبد کبود“ (مهدى رئيس فيروز)، ”داش‌احمد“ (منوچهر صادق‌پور)، ”مأمور ۰۰۰۸“ (ابراهيم باقري)، ”سوغات فرنگ“ (حسين مدني)، ”دنياى قهرمانان“ (اسماعيل پورسعيد)، ”گنج و رنج“ (صمد صباحي)، ”سياوش در تخت‌جمشيد“ (نخستين ساختهٔ فريدون رهنما)، اين فيلم پس از نمايش در جشنواره‌هاى ترى‌يست و لوکارنو، سرانجام طى نخستين جشن هنر شيراز، در بخش فستيوال فيلم در سينما پارامونت به نمايش درآمد؛ ”زيباى خطرناک“ (سالار عشقي)، ”چرخ‌فلک“ (صابر رهبر)، ”قربانى سوم“ (ابوالقاسم ملکوتي)، ”عمو سبزى‌فروش“ (همايون ارجمند)، ”آشيانهٔ خورشيد“ (سعيد کاميار)، ”نيم‌وجبي“ (نصرت‌الله وحدت)، ”بندرگاه عشق“ (گرجى عباديا)، ”روزهاى تاريک يک مادر“ (محمدعلى زرندي)، ”گذشت بزرگ“ (ملک‌مطيعي)، ”شهر فرنگ“ (پرويز اصانلو)، ”وسوسهٔ شيطان“ (محمد زرين‌دوست)، ”فراري“ (عباس کسمائي)، ”معجزه“ (مهدى ميرصمدزاده)، ”ولگردها“ (متوسلاني، سپهرنيا، رئوفي)، ”الماس ۳۳“ (داريوش مهرجويي)، اين فيلم مقدمهٔ فعاليت يکى از سرشناس‌ترين و موفق‌ترين فيلم‌سازان تاريخ سينماى ايران است؛ ”گل‌‌آقا“ (آرامائيس آقاماليان)، ”مرد بى‌ستاره“ (عزيزالله بهادري)، ”سرنوشت“ (آرمان)، ”دختر طلا“ (سردار ساکر)، ”ارجان گذشتگان“ (ژوزف واعظيان)، ”سه جوانمرد“ (بهرام رى‌پور)، ”قهرمان شهر ما“ (فاضلي)

سال ۱۳۴۷

در سال ۱۳۴۷، ۷۴ فيلم عرضه شد، که سال خشنود‌کننده‌اى براى دست‌اندرکاران سينما است. اما توفيق تجارى اکثر آنها و رقم متوسط کارکرد آنها نيز راضى‌کننده است و نشان مى‌دهد که توليدات سينماى ايران توانسته از جايگاه خوبى برخوردار شود، هرچند از نظر کيفى توفيقى کسب نکرده باشد و صاحب‌نظران اين واقعيت را پذيرفتند که فيلم فارسى على‌رغم تمام ايرادهايى که به آن گرفته مى‌شد، در زندگى عامهٔ مردم اين مملکت جاى خود را باز کرد.

اما در سال ۱۳۴۷ و در پايان دورهٔ تکرار رونق و رکود، سينما داراى يک ويژگى تازه مى‌شود. بروز سينمايى متفاوت از چهره‌هاى مستعد وجوانى چون فرخ غفاري، ابراهيم گلستان، فريدون رهنما و ... در اين سال روى مى‌دهد. بهرحال در سال ۴۷ سينماى متفاوتى پايه‌گذارى شد که سال بعد ثمر داد.

فيلم‌هاى نمايش داده شده در سال ۱۳۴۷ عبارتند از: ”جادۀ زرين سمرقند“ (ناصر ملک‌مطيعي)، ”کشتى نوح“ (خسرو پرويزي)، ”سکهٔ دو رو“ (خسرو پرويزي)، ”داماد شارلاتان“ (خسرو پرويزي)، ”دنياى پوشالي“ (محسني)، ”طوفان بر فراز پترا“ (فردين)، ”حالا روحت را به خدا بسپار“ (مايلز دين)، ”مرد دو چهره“ (رضا بيک‌ايمانوردي)، ”غم‌ها و شادى‌ها“ (احمد صفائي)، ”فرداى باشکوه“ (صمد صباحي)، ”ببر مازندران، من‌ هم گريه کردم، هنگامه و جهنم سفيد“ (ساموئل خاچيکيان)، ”دشت سرخ“ (حکمت آقانيکيان، نصرت‌الله منتخب)، ”گردباد زندگي“ (نظام فاطمي)، ”سالار مردان“ (نظام فاطمي)، ”هفت دختر براى هفت پسر“ (محمد متوسلاني)، ”من شوهر مى‌خوام“ (جواد قائم‌مقامي)، ”شکار شوهر“ (نصرت‌الله وحدت)، ”ماجراى شب ژانويه“ (نصرت‌الله وحدت).

جلال مقدم از نخستين روشنفکرانى بود که با بيانى تازه که آميزه‌اى از سينماى روشنفکرانه و تجارى است، به فيلم‌سازى پرداخت. ”سه ديوانه“ نخستين تجربه اوست که مورد استقبال قرار نمى‌گيرد. ولى نخستين تلفيق سينماى روشنفکرانه و تجارى با نظر مساعد منتقدان و صاحب‌نظران مواجه مى‌شود.

محمد متوسلانى ، منصور سپهرنيا و گرشا رئوفى در سه ديوانهمحمد متوسلانى ، منصور سپهرنيا و گرشا رئوفى در سه ديوانه

فيلم‌هاى بعد اين سال عبارتند از: ”بسترهاى جداگانه“ (ايرج قادري)، ”شاهراه زندگي“ (ايرج قادري)، ”گرداب گناه“ (مهدى رئيس‌فيروز)، ”يوسف و زليخا“ (مهدى رئيس‌فيروز)، ”رودخانهٔ وحشي“ (مهدى رئيس‌فيروز)، ”بهرام شيردل“ (امين اميني)، ”چهار درويش و ريکاردو“ (اميني)، ”عشق قارون“ (ابراهيم باقري)، ”پابرهنه‌ها“ (رحيم روشنيان)، ”چاکر شما کوچولو“ (رحيم روشنيان)، ”قوس و قزح“ (پرويز عقدائي)، ”سرسخت“ (اسماعيل پورسعيد)، ”بيگناهى در شهر“ (منوچهر صادق‌پور، منوچهر کى‌مرام)، ”به اميد ديدار“ (منوچهر صادق‌پور)، ”شعله‌هاى خشم“ (رضا صفائي)، ”لوطى قرن بيستم“ (رضا صفائي)، ”غروب و بت‌پرستان“ (دکتر کوشان)، ”تحفهٔ هند“ (فريدون ژورک)، ”چرخ بازيگر“ (خاني)، ”پنجهٔ آهنين“ (مهدى ميرصمدزاده)، ”سلطان قلب‌ها“ (فردين)، ”سنگ صبور“ (کسائي)، ”قمارباز“ (کسائي)، ”مرد صحرا“ (سيروس جراح‌زاده)، ”تونل“ (نادر قانع)، ”گردش روزگار“ (ناصر جوادي، قدرت‌الله بزرگي)، ”جام آسيا“ (گزارش مسابقات نهايى جام فوتبال ملت‌هاى آسيا، هژير داريوش)، ”تنگهٔ اژدها و بر آسمان نوشته“ (سيامک ياسمي)، ”دزد سياه‌پوش“ (امير شروان)، ”مرد حنجره طلايي“ (مهدى ميثاقيه)، ”مرد روز“ (موسى افشار)، ”آوارهاى تهران“ (عزيزالله بهادري)، ”ستارهٔ هفت آسمون“ (حسين مدني)، ”قدرت عشق“ (ماردوک‌الخاص)، ”آلونک“ (الخاص)، ”شوهر آهوخانم“ (داود ملاپور)، ”جاده تبهکاران“ (محمد زرين‌دست)، ”پلى بسوى بهشت“ (زرين‌دست)، ”بيگانه بيا“ (مسعود کيميايي)؛ اين فيلم مقدمهٔ حضور و ظهور مستمر فيلم‌سازى است که از نام‌آوران و تأثيرگذاران سال‌هاى بعد سينماى ايران مى‌شود؛ ”شب فرشتگان“ (گله)، ”ازدواج ايراني“ (احمد نجيب‌زاده)، ”خشم کولي“ (فردين، اسماعيل رياحي)، شاپور قريب با فيلم ”دختر شاه پريان“ بعنوان چهرهٔ مستعدى معرفى و بعدها بعنوان فيلم‌سازى تأثيرگذار مطرح مى‌شود.

”جنجال پول“ (پرويز خطيبي) و بعد ”چوپ خدا“ آخرين و ضعيف‌ترين فيلم سال ۱۳۴۷ است.

دوران پس از تثبيت ۱۳۳۱ تا ۱۳۴۷

در سال ۱۳۳۰ سينماى ايران شش توليد داشت. ”کمرشکن“ نخستين فيلم سال ۳۰ بود. اين فيلم ساختهٔ ابراهيم مرادى است که در سينما ماياک نمايش يافت.

”مستى عشق“ ساختهٔ دکتر کوشان با بکارگيرى امکانات تکنيکى و نيروهاى تازه موقعيت خود را دوباره تثبيت کرد و موفقيت حاصل کرد. وى براى اين فيلم شمارهٔ اول بولتن ”عالم هنر“ را در شهريور ۱۳۳۰ پنج روز پيش از نمايش فيلم منتشر کرد و صفحاتى را به اين فيلم اختصاص داد.

”شکار خانگي“ دومين فيلم ۱۶ ميليمترى و سومين توليد ۱۳۳۰ بود که به کارگردانى على دريابيگى و تهيه‌کنندگى محسن بديع ساخته شد. ناصر ملک‌مطيعى نقش کوچکى در آن ايفا کرد. استقبال از اين فيلم متوسط بود.

”دستکش سفيد“ حاصل کار پرويز خطيبى چهارمين فيلم سال بود و موفقيت بى‌سابقه‌اى داشت. استوديو البرز بخاطر اين موفقيت دست به توسعه زد و نشريه‌اى بنام ”عالم سينما“ را منتشر کرد که در فروردين ۱۳۳۱ چاپ شد.

فيلم بعدى پريچهر بود که موفقيتى نداشت و ”استوديو تهران فيلم“ که بخاطر تهيه اين فيلم تأسيس شده بود، با شکست روبرو شد و به تعطيلى انجاميد.

آخرين فيلم سال ۱۳۳۰ ”خواب‌هاى طلايي“ بود که به همت برادران رشيديان ساخته شد. آنها ”استوديو مدائن“ را بوجود آوردند و اين فيلم در اسفند ماه در سينماهاى رکس و هما به نمايش درآمد.

سينماى ايران در فاصلهٔ ۱۳۳۱ تا ۱۳۴۷، ۴۹۵ فيلم عرضه کرد. در ۱۳۳۱ هفت فيلم عرضه شد. نخستين فيلم ”مادر“ بود که توسط پارس فيلم ساخته شد و دلکش در اين فيلم براى دومين بار ظاهر شد. کارگردان فيلم دکتر کوشان بود فيلم با رعايت کليهٔ موازين اقتصادى ساخته شدو در کل فروش خوبى داشت.

”عمر دوباره“ نخستين فيلم پرويز خطيبى توليد ۱۳۳۱ است که دومين محصول استوديو البرز است و موفق نمى‌شود.

”زنده باد خاله“ محصول استوديو البرز و خطيبى در سينما البرز به نمايش درآمد و از نظر مادى و نيز هنرى يک شکست کامل بود.

”دزد عشق“ محصول پارس فيلم با بازى مجيد محسني، يک کمدى موزيکال بود که در آبان ۱۳۳۱ به نمايش درآمد و استقبال مناسبى از آن صورت گرفت.

”ولگرد“ فيلم بعدى است که در آذرماه روى پرده رفت و رکورد فروش را به دست آورد. و توانست نظر مساعد مطبوعات و دست‌اندرکاران را نيز بعنوان کامل‌ترين فليم تا آن زمان بدست آورد. کارگردان و نويسندهٔ ”ولگرد“ مهدى رئيس فيروز بود. اين فيلم باعث شهرت ناصر ملک‌مطيعى شد. فيلم‌بردار، تهيه‌کننده و مدير فنى فيلم، مهندس محسن بديع بود اين فيلم نخستين بار تحسين نويسندگان مطبوعات را برانگيخت و آنان در اين خصوص اتفاق‌نظر داشتند.

ناصر ملک مطيعى در دو چهره متفاوت از فيلم ولگرد (1331)ناصر ملک مطيعى در دو چهره متفاوت از فيلم ولگرد (1331)

همزمان با ”ولگرد“ دو فليم ياغى و حاکم يکروزه به نمايش در مى‌آيند که موفق نيستند ولى ضررى را نيز متحمل نمى‌شوند.

ياغى اولين حضور بشارتيان در سينماى ايران بود.

در ابتداى سال ۱۳۳۲، سه فيلم بطور همزمان به نمايش درآمد: ”افسونگر“، ”گلنسا“ و ”جدال با شيطان“؛ و چند مرکز فيلم‌سازى مثل ديانا فيلم، عصر طلائي، عمر‌خيام، شرق، ايران‌نو، جهان فيلم اعلام موجوديت کردند.

در توليدات سينماى ايران در سال ۱۳۳۲، فيلم ”يک نگاه“ موردى استثنايى و رکوردار است که نمايش آن در سانس دوم اولين روز متوقف شد.

”اشتباه“ فيلم پنجم سال ۳۲، در فروردين روى پرده رفت و موفق نبود.

”گرداب“ با بازى ملک‌مطيعي، نخستين فيلمى بود که به اجبار از پشت صحنهٔ آن گزارش تهيه شد و دليل آن خالى ماندن فيلم خام در پايان فيلم بود. اين فيلم نيز موفق نبود.

”چهرهٔ آشنا“ با ”مشهدى عباد“ (نخستين توليد استوديو عصر طلايي)؛ ”گناهکار“ (استوديو البرز)؛ ”ميهن‌پرست“ (ايرج فره‌وشي، مظفر ميزانى و نقشينه)؛ ”مريم“ فيلم‌هاى ديگر بهار ۱۳۳۲ بودند. در تابستان ۳۲، اتفاقات سياسى از جمله کودتا و سقوط دکتر مصدق اتفاق افتاد و بعد از کودتا نخستين فيلم ”لغزش“ ساختهٔ استوديو البرز بود. در مهرماه، دو فيلم ”محکوم بى‌گناه“ و ”شبهاى تهران“ (کوشان و ياسمي)، تحرکى تازه بين فيلم‌سازان و استوديوها ايجاد کردند. فيلم‌هاى بعدى سال ۳۲ عبارتند از:

”ملانصرالدين“، ”بازگشت“، ”ياغي“ (بشارتيان)، ”بى‌پناه“، ”نيمه راه زندگي“ (بشارتيان)، ”پيوند زندگي“ (ابراهيم مرادي) ”دختر سرراهي“ (استوديو کاويان)، ”دختر چوپان“، ”غفلت“ (پارس فيلم)

در سال ۱۳۳۳ عوارض شهردارى براى سينماها ۱۵ درصد افزايش مى‌يابد و اعتراضات شکل مى‌گيرد. استوديوها توليدات خود را متوقف مى‌کنند. بعد از بى‌نتيجه ماندن اعتراض‌ها تنها اقدام افزايش ۲ ريالى بليط سينماهاست. ناچار توليدکنندگان کار خود را از سر مى‌گيرند و در عين حال مبارزات خود عليه شهردارى را ادامه مى‌دهند. سال ۳۳، سال ترديد و يأس سينماى ايران است.

فيلم‌هاى سال ۱۳۳۳عبارتند از: ”گمگشته“ (حبيب‌الله حکيميان، صمد صباحي)، ”مراد“ (سردار ساگر)، ”دسيسه“ (دکتر کوشان، على کسمائي)، ”دخترى از شيراز“ (ساموئل خاچيکيان)، ”تقدير“ (ترو آل گيلاني)، ”دستبرد“ (آل گيلاني)، ”سرنوشت در را مى‌کوبد“ (حسن شيرواني)، ”بر باد رفته“ (سرژ آزاريان) ، ”کينه“ (پرويز خطيبي)، ”محکوم به ازدواج“ (پرويز خطيبي)، ”شب‌هاى معبد“ (بشارتيان)، ”نقلعلي“ (خطيبي)، ”قيام پيشه‌وري“ (خطيبي)، ”آغامحمدخان قاجار“ (دکتر کوشان)، ”ميليونر“ (امين امينى / عصر طلائي)، ”ماجراى زندگي“ (محتشم)، ”شاهين طوس“ (کريم فکور / پارس فيلم)، ”عروس دجله“ (محمد شب‌پره)

سال ۳۳ به‌دليل مشکل عوارض سنگين شهردارى که به ۴۰ درصد افزايش يافته بود و نيز به دليل عدم استقبال تماشاگران و انتقاد سخت نويسندگان سينمايي، سال يأس و نوميدى سينما بود.

فيلم‌سازان، سينماداران، تماشاگران، منتقدان، واردکنندگان همه وهمه در سال ۱۳۳۴ موقعيت خطير سينما را درک کرده و آن را علنى کردند و همه منتظر يک تحول بودند.

در اين سال فيلم‌هاي: ”عشق راهزن“ (سيامک ياسمي)، ”چهارراه حوادث“ (ساموئل خاچيکيان)، ”براى تو“ (جمشيد شيباني)، ”اميرارسلان“ (پارس فيلم)، ”پايان رنج‌ها“ (جليل غديري، مهندس بديع، سرهنگ منوچهري)، ”آخرين شب“ (استوديو عقاب)، ”خواب و خيال“ (مجيد محسني)، ”دزد بندر“ (دکتر کاوسي)، ”آخرين شب“، ”فرزند گمراه“ (عصر طلايي)، ”مهتاب خونين“ (موشق سروري، کاراوان فيلم)، ”خون و شرف“ (استوديو ديانا)، ”خسيس“ (رضا زندي)، ”پنجمين ازدواج“ (نصرت‌الله وحدت)، ”خانه شياطين“ (پرويز خطيبي)، ”دماغ ‌سوخته‌ها“ (مهدى بشارتيان) ساخته و به نمايش در آمدند.

�امير ارسلان� پرفروش‌ترين فيلم تاريخ سينماى ايران شناخته شده است.�امير ارسلان� پرفروش‌ترين فيلم تاريخ سينماى ايران شناخته شده است.

در سال ۱۳۳۵، سينماى ايران در يأس و اضطراب به سر برد. در اين سال فيلم‌هاى خارجى دوبله شدند. بخصوص فيلم‌هاى هندى رونق داشتند و هر تلاشى با بى‌مهرى تماشاگران روبرو مى‌شد. به همين دليل هنرمندان سينما در عرصه‌هاى ديگرى مثل تئاتر، دوبله، ورود فيلم، و ... پرداختند. تنها در استوديو پارس با همت و هدايت دکتر کوشان، پس از موفقيت فيلم امير ارسلان، فيلم‌هاى مختلف تاريخى و افسانه‌اى جلوى دوربين مى‌رفت. موقعيت سينماى ايران کمتر از مرگ نبود؛ زيرا همان چند توليد اندک هم امکان عرضه نداشتند. در اين شرايط ”زندگى شيرين است“ توسط مجيد محسنى ساخته شد. فيلم‌هاى بعدي، ”مستشار جزيره“ (شيباني) و ”اتهام“ (عبدالله بقائي، سيامک ياسي) بودند.

”خورشيد مى‌درشد“ موفق‌ترين فيم سال ۳۵ است که توسط سردار ساگر ساخته شده است. ”بوسه مادر“ (عطاءا... زاهد)، ”مرجان“ (شهلا)، ”يوسف و زليخا“ (ياسمي)، ”هفده روز به اعدام“ (دکتر کاوسي)، فيلم‌هاى بعدى بودند.

”مرجان“ حاصل تجربهٔ نخستين هنرمند زن در سينماى ايران است که جنجال زيادى بپا مى‌کند ولى شهلا سازندهٔ فيلم پس از آن از سينما کناره مى‌گيرد.

سال ۳۵ با جاروجنجالى برابر همهٔ سال‌هاى عمر سينماى ايران در مطبوعات، در برابر بى‌تفاوتى تماشاگران پايان مى‌يابد.

سال ۱۳۳۶ در نااميدى و يأس آغاز شد. دو فيلم ”رستم و سهراب“ (مهدى رئيس فيروز) و ”قزل ارسلان“ (پارس فيلم) آغازر اين سال هستند. ”رستم و سهراب“ با بازيگران پر هيبت، دکورهاى عظيم، لشکرکشي، نيررتن به تن، آوازهاى الهه، داريوش رفيعى و مصطفى پايان و ... هيچکدام تماشاگر را جذب نمى‌کند.

”مردى که رنج مى‌برد“ ساخته محمدعلى جعفرى با شکست مواجه مى‌شود. اما ”بلبل مزرعه“ جان تازه‌اى به پيکر بى‌روح سينما مى‌ٔهد و مورد استقبال قرار مى‌گيرد. اين فيلم ساختهٔ مجيد محسنى است. اين فيلم براى اولين بار در خارج از کشور نمايش مى‌يابد و موفقيت کسب مى‌کند.

مجيد محسنى و حميد قنبرى در نمايى از بلبل مزرعه (محسني،1336)مجيد محسنى و حميد قنبرى در نمايى از بلبل مزرعه (محسني،1336)

فيلم‌هاى بعدى ”بازگشت به زندگي“ (زاهد، عصر طلائي، ملک‌مطيعي)، ”يعقوب ليث صفاري“ (منوچهر زماني)، ”برهنهٔ خوشحال“ (عزيز رفيعي)، ”مادموازل خاله“ (عصر طلائي)، ”شب‌نشينى در جهنم“ (موشق سروري، ساموئل خاکيچيان)، ”بهلول“ (صادق بهرامي)، ”نردبان ترقي“ (پرويز خطيبي)، ”ظالم بلا“ (سيامک ياسمي)، هستند.

شب‌نشينى در جهنم در تيرماه ۳۷ در جشنواره برلين به نمايش درآمد. سينماى ايران در نيمسال دوم اوج مى‌گيرد. ضدرفهرست شب‌نشينى در جهنم قرار دارد و بعد مادموازل خاله. سينماى ايران جان تازه‌اى مى‌گيرد.

سال ۱۳۳۷ ”با شاباجى خانم“ محصول پارس فيلم آغاز مى‌شود. کارگردان مهدى سهيلى است و قصد دارد کمدى مفرحى عرضه کند که موفق نمى‌شود.

دومين محصول ”طوفان در شهر ما“ ساختهٔ ساموئل خاچيکيان است که نخستين محصول ”آژير فيلم“ مى‌باشد. سانسور در سال ۳۷ شدت يافته بود اين فيلم را گرفتار مى‌کند و سرانجام فيلم دچار آشفتگى مى‌شود ولى رويهم رفته موفقيتى کسب مى‌کند.

”روزنهٔ اميد“ (سردار ساگر)، ”ماجراى استوديو“ (حيدر صارمي)، ”چهل طوطي“ (بشارتيان، هوشنگ مرادي)، ”انگشتر جادو“ (بشارتيان) فيلم‌هاى بعدى هستند که مورد توجه واقع نمى‌شوند. همينطور ”بيژن و منيژه“ (موچهر زماني، سيامک ياسمـي)؛ عطاءالله زاهد با ”چشم براه“ که موفقيتى کسب مى‌کند، از سينما کناره مى‌گيرد.

”آقاى اسکناس“ (امين اميني)، ”قاصد بهشت“ (خاچيکيان)، ”لات جوانمرد“ (مجيد محسني)، ”جنوب شهر“ (فرخ غفاري، سياوش عماد) فيلم‌هاى سه بعدى اين سال هستند. ”جنوب شهر“ در روز سوم نمايش توقيف مى‌شود و مجدداً با حذف بخش‌هايى همچنان نمايش آن معوق مى‌ماند. چند سال بعد با افزودن صحنه‌هايى به فيلم اجازه نمايش مى‌گيرد و به رقابت در شهر تغييرنام مى‌دهد.

مجید مجیدی و تقی ظهوری در نمایی از لات جوانمردمجید مجیدی و تقی ظهوری در نمایی از لات جوانمرد

”عروس فراري“ نخستين توليد ”اسکوپ و رنگي“ سينماى ايران است که توسط اسماعيل کوشان عرضه مى‌شود. و با استقبال فراوان روبرو مى‌شود. اما مطبوعات نظر مساعدى ندارند.

نمایی از فیلم عروس فرارینمایی از فیلم عروس فراری

”همه گناهکاريم“ به کارگردانى عزيز رفيعى با شکست روبرو مى‌شود و بعد ”طلسم شکسته“ موفق به جذب تماشاگر و نظر مساعد مطبوعات مى‌گردد. اين فيلم بعداً بطور رسمى در جشنواره آسيايى در کراچى و جشنواره برلين شرکت مى‌کند. کارگردان اين فيلم سيامک ياسمى است.

سردار ساگر (1282-1351)، فيلمساز هندى الاصل که با مراد در سال 1333 فعاليتش را در سينماى ايران آغاز کرد و تا 1348 به کارش ادامه داد.سردار ساگر (1282-1351)، فيلمساز هندى الاصل که با مراد در سال 1333 فعاليتش را در سينماى ايران آغاز کرد و تا 1348 به کارش ادامه داد.

”دشمن زن“ (خطيبي) نخستين محصول استوديو اطلس فيلم زمانى به نمايش در مى‌آيد که عوارض شهردارى به بيست درصد تقليل يافته، اما اين اثر مورد استهزا و انتقاد واقع شد. در پايان سال ۳۷، بنظر مى‌رسد که بحران در سينماى ايران مرتفع شده و تماشاگران شور و شوق سابق را از خود نشان مى‌دهند و جهش تازه‌اى در فيلم‌سازى آغاز مى‌گردد.

در بهار ۱۳۳۸ بيش از پنجاه فيلم در مرحلهٔ طرح، تدارکات، فيلم‌بردارى و يا آمادهٔ نمايش اعلام مى‌شود. نيمى از آنچه که در سال ۳۸ عرضه مى‌شود، متعلق به کسانى است که براى اولين بار به سرمايه‌گذارى و تأسيس دفاتر و مراکز فيلم‌سازى اقدام کرده‌اند.

”يکى بود يکى نبود“ (صبحي، روشنيان)، ”فرشتهٔ وحي“ (مهدى بشارتيان)، ”پسر دريا“ (شاپور ياسمي، پارس فيلم)، ”دست تقدير“ (احمد گرجي، اطلس فيلم)، ”چک يک ميليون توماني“ ، ”دو عروس براى سه برادر“ (محمد عبدي)، ”سايه“، ”بى‌ستاره‌ها“ (محمد متوسلاني، گرشا رئوفي، منصور سپهرنيا، اثر خسور پرويزي)، ”هالو“ (حسين اميرفضلي)، ”عشق و حمايت“ (اميرفضلي)، ”افسانهٔ شمال“ (حسين ناظم‌زاده، ديبا فيلم، ساختهٔ ابراهيم باقري)، ”در جستجوى داماد“ (آرامائيس آقاماليان) از فيلم‌هاى سال ۳۸ بشمار مى‌روند.

بى‌ستاره‌ها نخستين تجربهٔ خسروپرويزى است که شباهت‌هايى به ولگردها ساخته فدريکو فلينى دارد. اين فيلم نخستين کار مستقل گروه متوسلاني، رئوفى و سپهرنيا است، که رويهم رفته کارکرد خوبى داشت و درآمد قابل توجهى بهمراه آورد.

در جستجوى داماد نخستين ساختهٔ آقاماليان بود. وى تحصيلکردهٔ آلمان بود و با مطالعات خود در تکنيک سينما و ديدى زيبا‌شناسانه و تسلط در بازى گرفتن، تمايزى از خود بروز داد و فعاليت وى را تضمين کرد. کارکرد فيلم متوسط بود.

”عروس کرومه“ (فرخ غفاري)، ”شانس و عشق و تصادف“ (حسين مدني، ناجى عقراوي)، ”اينم يه جورشه“ (عزير رفيعي)، ”روز گمشده“ (منصور روحي)، ”بازى عشق“ (اطلس فيلم)، ”آقا جنى شده“ (اميني، اصغر تفکري، عصر طلائي)، ”تپه عشق“ (ساموئل خاچيکيان)، ”دوقلوها“ (شاپور ياسمى / نخستين فيلم اسکوپ و سياه و سفيد سينماى ايران)، ”گوهر لکه‌دار“ (ناتائيل زبولاني، ابراهيم مرادي)، ”آسمان جل“ (نصرت‌الله وحدت)، ”چشمهٔ آب حيات“ (سيامک ياسمي، پارس فيلم، نخستين فيلم محمدعلى فردين)، ”مى‌ميرم براى پول“ (رئيس فيروز)، ”آقاى شانس“ (محمد درم‌بخش)، ”جوانان امروزي“ (عبدالعلى منجم، حکيمي)، ”داماد ميليونر“ (عشقي، آسيا فيلم)، فيلم‌هاى بعدى سال ۳۸ بودند.

به اين ترتيب در سال ۳۸ بار ديگر سينماى ايران گرفتار بحران تازه‌اى مى‌شود.

سال ۱۳۳۹ در شرايطى آغاز مى‌شود که دست‌‌اندرکاران سينما به رکودها و رونق‌ها و تلخى و شيرينى متناوب آن واقفند، اما علل را درک نمى‌کنند.

در سال ۳۹ سنديکاى تهيه‌کنندگان فيلم شکل گرفت، اما توان کافى و معيار مناسبى جهت بررسى کيفى فعاليت‌هاى دست‌اندرکاران نداشت.

فيلم‌هاى اين سال عبارتند بودند از:

”شيرفروش“ (دکتر کوشان)، ”دوستان يکرنگ“ (عباس شباويز)، ”بيم و اميد“ (احمد گرجي)، ”صفرعلي“ (سعيد نيوندي)، ”آخرين هوس“ (بابک آوديسيان)، ”ماجراى پروين“ (مهدى بشارتيان)، ”فردا روشن است“ (سردار ساگر)، ”شدشدنشدنشد“ (هوشنگ شفتي)، ”چشمهٔ عشاق“ (صمد صباحي، ويگن، آژيرفيلم)، ”عروسک پشت پرده“ (مجيد محسني)، ”پول حلال“ (فريدون قوانلو)، ”آيينه تاکسي“ (عزيز رفيعي، شکرالله رفيعي، عباس همايون)، ”اول هيکل“ (سيامک ياسمي)، ”بچه ننه“ (امين اميني)، ”آرشين مالالان“ (صباحي، ويگن)، ”دخترى از اصفهان“ (گرجي)، ”ستارگان مى‌درخشند“ (محمدعلى زرندي، نخستين بازى پوران)، ”آرامش قبل از طوفان“ (خسرو پرويزي)، ”کى به کيه“ (رضا کريمي، على تابش، عزيزا...، بهادري)، ”پيمان“ (مهدى رئيس فيروز)، ”فرشته فراري“ (احمد گرجي)، ”بچه‌هاى محل“ (آرامائيس اقاماليان، محمد متوسلاني)، ”مرواريد سياه“ (سيامک ياسمي، دکتر رفيع)، ”ماجراى جنگل“ (مهندس مهدى ميرصمدزاده)، ”حادثهٔ جزيره“ (بشارتيان)

سينماى ايران در سال ۳۹ با شکست شروع مى‌کند و به همين ترتيب پايان مى‌يابد. بدون آن‌که بين ۲۷ نمونهٔ عرضه شده حتى يک فيلم با ارزش وجود داشته باشد.

دههٔ ۴۰ در موقعيتى آغاز مى‌شود که سينما چهاردهمين سال حيات خويش را در مرحلهٔ تولد دوم آغاز مى‌کند. در اين زمان صاحب‌نظران و نويسندگان سينمايى سعى در ايجاد سينمائى مستقل داشتند و سعى مى‌کردند با حمايت و راهنمايى‌هاى خود اين خواسته را عملى سازند. اما بدليل فقدان ادراک و معرفت کافى و نيز تلقى سودجويانه و کاسبکارانهٔ اکثريت دست‌اندرکاران سرانجام اهل قلم از توجه خود به توليدات سينماى ايران کاستند و به اين ترتيب اکثريت فعال بى‌فرهنگ در سينماى ايران، بدون دغدغه از هشدارها و بيم‌ها و انتقادها به کسب خويش مشغول شدند.

طى سال ۱۳۴۰، ۲۷ فيلم عرضه شد که ۱۳ فيلم به حداقل فروش دست يافت و بقيه فروش بالاترى داشتند. تنها دو فيلم کمتر از سقف تعيين شده کارکرد داشتندو به شکست منجر شدند.

نخستين فيلم سال ۴۰، عمو نوروز ساخته سيامک ياسمى بود، دندان افعى و سايهٔ سرنوشت از اسماعيل کوشان فيلم‌هاى بعدى بودند. نمايش‌هاى بعدى به فيلم‌هاى ”دختر همسايه“ و ”انسان پرنده“ (پرويز خطيبي)، ”آتشپارهٔ تهران“ (فرج‌الله نسيميان)، ”آهنگ دهکده“ (مجيد محسني)، ”مرغابى سرخ‌کرده“ (نصرت‌ا... وحدت)، ”عسل تلخ“ (حسين مدني)، ”دام عشق“ (عزيزالله رفيعي)، ”خروس بى‌محل“ (عزيزا... رفيعي)، ”خانم عوضى گرفتي“ (حسين مدني)، ”آتش و خاکستر“ و ”دخترى فرياد مى‌کشد“ (خسرو پرويزي)، ”فرياد نيمه‌شب“ (ساموئل خاچيکيان)، ”يک قدم تا مرگ“ (خاچيکيان)، ”دختران حوا“ و”گرگ صحرا“ (سعيد نيوندي)، ”على واکسي“ (سردار ساگر) ”بيوه‌هاى خندان“ (نظام فاطمي)، ”تازه بدوران رسيده“ (محمود کوشان)، ”گلى در شورە‌زار“ (مهدى رئيس فيروز)، ”عشق و حماقت“ (حسين اميرفضلي)، ”عشق بزرگ“ (محمدعلى جعفري)، ”پستچي“ (رفيع حالتي)، ”صد کيلو داماد“ (عباس شباويز)

در آغاز سال ۴۱ از بين ۵۰ عنوانى که در مراحل مختلف تدارکات، فيلم‌برداري، تدوين و يا امور فنى بودند، تنها ۲۷ عنوان امکان نمايش يافتند و يازده تهيه‌کننده و ۸ کارگردان جديد معرفى شدند.

فيلم‌هاى سال ۱۳۴۱، سبک و معمولى و اکثراً فاقد جذابيت بودند. توفيق تجارى اين سال به فيلم ”دلهره“ تعلق داشت و چند فيلم ”کلاه مخملي“ ، ”گذشت“ و ”عروس دهکده“ . سال ۴۱ با قلم ”کلاه مخملي“ (دکتر کوشان) و ”دخترها اينطور دوست دارند“ (اسماعيل پورسعيد) آغاز مى‌شود. ”کلاه مخملي“ نخستين فيلم ”وايداسکرين رنگي“ سينماى ايران است.

انتقام روح و اهريمن زيبا دو فيلم ديگرى هستند که دکتر کوشان در سال ۴۱ به نمايش در مى‌آورد. انتقام روح يک کمدى ترسناک با شرکت مجيد محسنى است و اهريمن زيبا يک درام جنايي. ساير فيلم‌هاى اين سال عبارت‌اند از:

”گربهٔ وحشي“ (پرويز خطيبي)، ”آخرين گذرگاه“ (خسرو پرويزي)، ”زمين تلخ“ (خسرو پرويزى و اصغر بيچاره)، ”طلاى سفيد“ (جمشيد شيباني)، ”ورپريده“ (سيامک ياسمي)، ”سوداگران مرگ“ (ناصر ملک‌‌مطيعي)، ”عروس دهکده“ (ملک‌مطيعي)، ”نصيب و قسمت“ (ابراهيم باقري، فرج‌الله نسيميان)، ”خداداد“ (امين اميني)، ”پنجه“ (امين اميني)، ”مکر ابليس“ (ابوالقاسم جنتى عطايي)، ”گل گمشده“ (عباس شباويز)، ”زن دشمن خطرناکى است“ (رضا کريمي)، ”لالهٔ آتشين“ (محمود نوذري)، ”کليد“ (محمود نوذري، ژرژ ليچنسکي)، ”ساحل دور نيست“ (سردار ساگر)، ”گذشت“ (نسيميان)، ”اشک شوق“ (احمد صفايي)، ”گرگ‌هاى گرسنه“ (محمدعلى فردين)، ”چادرنشين‌ها“ (على محزون، اکبر سليمان حشمتي)، ”دلهره“ (خاچيکيان)، ”در انتهاى ظلمت“ (ابوالقاسم ملکوتي)، ”قربون خودم“ (محسني).

سينماى ايران قبل از دههٔ سى

سينماى ايران قبل از دههٔ سى

نخستين فيلم بلند صامت ايراني، ”آبى و رابي“ توسط اوگانياسن جلوى دوربين رفت. در اين فيلم محمد ضرابى و غلامعلى سهرابى بازى مى‌کردند. نخستين نمايش عمومى در سينما ”ماياک“ برپا شد. هيچ نسخه‌اى از اين فيلم در حال حاضر موجود نمى‌باشد. اين فيلم بعد از دورهٔ اول مدرسهٔ آرتيستى سينما ساخته شد.

در آغاز دههٔ دوم (۱۳۱۱)، اوگانياسن مقدمات تهيه فيلم دومش را آماده کرد و بعد ”حاجى‌ آقا اکتر سينما“ با بازيگرى مُراد ساخته شد. اين فيلم با شکست روبرو شد. اوگانياسن را بايد نخستين فيلم‌نامه‌نويس، نخستين کارگردان، نخستين تدوين‌گر و مؤسس اولين مدرسهٔ آرتيستى دانست.

فيلم دختر لُر نخستين فيلم ناطق ايرانى توسط عبدالحسين سپنتا و اردشير ايرانى ساخته شد و در آبان ۱۳۱۲ به نمايش درآمد و موفقيت بى‌نظيرى کسب کرد.

فيلم‌هاى بعدى سپنتا، فردوسي، شيرين و فرهاد، چشم‌هاى سياه، ليلى و مجنون بودند.

در اواخر سال ۱۳۰۸، ابراهيم مرادي، کارگردان، نويسنده، فيلم‌بردار و مخترع، کار فيلم‌بردارى را به‌طور جدى شروع کرد. وى علاوه بر تهيه، نوشتن فيلم‌نامه و کارگرداني، فيلم‌بردارى فيلم را نيز برعهده گرفت ”انتقام برادر“ را ساخت. سپس متوجه جريانات سينمايى در تهران شد و راهى پايتخت گرديد.

احمد گرجي، محمدعلى قطبي، احمد دهقان و مرادى در آغاز سال ۱۳۱۲ با تأسيس ”شرکت فيلم ايران محدود“ و ثبت آن، کار خود را آغاز کردند. و فيلم ”بوالهوس“ با انتخاب بازيگران و ساير عوامل آن توسط گروه ساخته شد ولى به دليل صامت بودن با توجه روبرو نشد.

پس از ۱۳۲۷ که سينماى ايران بار ديگر صاحب توليداتى شد و فعاليت خود را از سر گرفت، مرادى بار ديگر به سينما و فيلم‌سازى روى آورد. وى براى آخرين بار در سال ۱۳۳۸ براساس فيلم‌نامهٔ خودش ”مگو هر لکه‌دار“ را کارگردانى کرد که جلوه‌اى نداشت.

ادامهٔ کار و فعاليت سينماى ايران نياز به پشتوانه مالى و اقتصادى داشت، ولى اين امر تحقيق نيافت؛ و ده سال پس از آخرين توليد دورهٔ اول، سينما در سکوت کامل بسر برد.

نخستين حرکت‌ها در سال ۱۳۲۳ آغاز شد. شرکت فيلم شرق تأسيس گرديد و کلاسى براى آموزش تأتر داير کرد و بعد ضمن روى صحنه آوردن برنامه‌هاى نمايشي، نسبت به تهيه فيلم نيز اقدام کرد. سپس”استوديو درام“ توسط گيلانى‌ها تأسيس شد؛ اما موفقيتى حاصل نکرد.

در سال ۱۳۲۵ پس از نمايش موفق نخستين فيلم خارجى با ناطق فارسي، فعاليت‌هاى فيلم‌سازى دوچندان شد.

در شروع دههٔ ۱۳۲۰، سالن‌هاى فعال در تهران عبارت بودند از: ايران، البرز، ديده‌بان (ماياک)، هما، ميهن، جهان، تهران، نو، روشن، تمدن، فردوسي، خورشيد، تجريش، ستاره، فوکس، رى و ملي.

فيلم‌هاى دههٔ ۱۳۱۰

فيلم‌هاى دههٔ ۱۳۱۰ بيشتر آمريکايي، فرانسوي، آلماني، روسى و مصرى هستند. بيشتر سينماها مشغول نمايش سريال‌هايى بودند که دو روز در هفته نمايش داده مى‌شد. اما سينماهاى بهتر و مجهزتر همهٔ ايام فيلم‌هاى نخستين بار را نمايش مى‌دادند.

نيمهٔ دوم سال ۱۳۱۳ پايان نمايش فيلم‌هاى صامت است. از سال ۱۳۱۴ کليهٔ‌ سينماها موظف به نمايش فيلم‌هاى ناطق شدند. برخى از فيلم‌هاى نمايش داده شده در دههٔ ۱۳۱۰ عبارتند از:

”کاميل“ ساختهٔ جرج کيوکر، گرتاگاربو، رابرت تايلور

”کينگ‌کونگ“ ساخته شو دساک، کوپر

”جويندگان طلا“ چارلى‌چاپلين

”باستر ميليونر“ (باسترکتيون)

”اتللو“ اميل يانينگس

”موسى و فرعون“ (نسخهٔ اوليهٔ ده فرمان)

”رابين‌هود الدورادو“ (ساختهٔ ويليام ولمن، وارنر باکستر)

”آوازخوان ورشو“ (ميشل وازنيسکي)

”مواظب باش“ (تالماج)

”وداد“ (ام‌کلثوم)

”پريچهر و پريزاد و هفت برادران کوتوله خوش‌خو و خوش‌خواب و خوش‌خنده و خوش‌گو و خوش‌خوان و خوش‌رو و خوش‌دل“ (والت‌ديزني)

”بن‌هور“ (رامون ناوارو)

”بينوايان“ (هارى بور)

”فرار تارزان“ (دسيمولر)

”جشن در هاليوود“ (لورل و هاردي)

”تزريق خون“ (لورل و هاردي)

”نقابدار سياه“ (ژون بولس)

”دراکولا“

”گراند هتل“

”نيزه داربنگال“

”دکتر مورو“

”مقبرهٔ هندي“

”ميشل استروگف“ و

بعد از شروع جنگ جهانى دوم در شهريور ۱۳۱۸، سهم قابل توجهى از برنامه‌ٔ سينماهاى تهران به تبليغات آلمان‌ها و بعد روس‌ها و انگليسى‌ها اختصاص يافت.

بعد از دهه ۱۳۲۰

در اوايل نيمهٔ دوم دههٔ ۱۳۲۰، از تجربه‌هاى دورهٔ نخست فيلم‌سازى در ايران نشا ني نبود. در حالى‌که سينما در جهان به سمت تجهيز و تعالى پيش مى‌رفت، در ايران، وضعيت اسفبارى حاکم بود.

افراد کمى که تجارب دوره نخست را داشتنتد، به دليل نبود فعاليت در اين خصوص، جذب حرفه‌هاى ديگرى شدند. در اين زمان دکتر اسماعيل کوشان بطور جدي، پيگير فيلم‌سازى شد وى بانى تولد دوم سينماى ايران است.

چند روز پس از نمايش بسيار موفق ”دختر فراري“ در سينما کريستال و جنجال روزنامه‌ها، دکتر کوشان اعلام کرد که قصد دارد به توليد فيلم ايرانى بپردازد. مشاوره و نشست‌هاى فراوانى صورت گرفت و سرانجام فکر تأسيس ”ميترا فيلم“ در اواخر پاييز ۱۳۲۵ شکل گرفت. دکتر کوشان براى کارگردانى نخستين فيلم ناطق ايرانى توليد ايران به ميرمحمدعلى خان دريابيگى مراجعه کرد. دريابيگى فارغ‌التحصيل مدرسه آمريکايى تهران و مدرسهٔ آرتيستى برلين و عضو فعال جامعهٔ باربد بود. او چند نمايشنامه‌ روى صحنه برده بود و تدريس نيز مى‌کرد.

سرانجام ”طوفان زندگي“ محصول ميترا فيلم به کارگردانى على دريابيگى و نويسندگى دکتر ضيائى و فيلم‌بردارى دکتر کوشان، موسيقى درويش‌خان، علينقى وزيرى و روح‌الله خالقى و تدوين دکتر کوشان و با بازى فرهاد معتمدي، انيا اوشيد، مهراقدس خواجه‌نوري، رضا کيائي، ناصر طائفي، نيکتاج صبري، زينت مؤدب، شوکت علو (ژاله)، رقيه چهره‌آزاد، فرامرز بوريا و ... ساخته مى‌شود. و روز هفتم ارديبهشت ۱۳۲۷ با برنامهٔ افتتاحيه‌اى به نمايش در مى‌آيد. اما نتيجه شکست کامل بود. پس از شکست ”ميترا فيلم“، دکتر کوشان، شرکت ”پارس فيلم“ را تأسيس کرد و مقدمات تهيه و توليد فيلم دوم، ”زندانى امير“ آغاز شد. اين فيلم با مضمون تاريخى در آبان ۱۳۲۷ در سينما رکس به نمايش در آمد و فروش مقرون به صرفه‌اى داشت.

فيلم بعدى ”واريتهٔ بهار“ در ارديبهشت ۱۳۲۸ آماده شد و در خرداد در سينما ماياک به نمايش درآمد، اما موفق نبود و مورد انتقاد واقع شد. عزت‌الله انتظامى و ملک‌مطيعى دراين فيلم نقش کوتاهى ايفا کردند.

فيلم ”شرمسار“ نخستين توفيق بزرگى بود که موجب توليد دوباره سينماى ايران شد. و موجب اطمينان براى سرمايه‌گذاران سينماى ايران گرديد. اين فيلم که ساختهٔ چهارم دکتر کوشان بود. در دى ماه ۱۳۲۹ در سينما رکس و سينما متروپل روى پرده رفت. اين فيلم چهره‌هاى تازه‌اى در زمينهٔ فنى و بازيگرى به سينما عرضه کرد که سرشناس‌ترين آنها ”دلکش“‌ بود.

دکتر کوشان با ”شرمسار“ ثبات کافى براى بقا بدست آورد و از آن پس تا پايان دورهٔ دوم فعاليت سينماى ايران (۱۳۵۷)، بطور مستمر فعاليت داشت. دکتر کوشان در اين سال‌ها، ۹۱ فيلم را تهيه کرد که در ۲۸ فيلم کارگردان بود.

اولين تجربه در سينماى ايران

اولين تجربه در سينماى ايران -دختر لُر

عبدالحسين سپنتا متولد ۱۲۸۶ تهران بود. وى در مدرسهٔ سن‌لوئى و مدرسهٔ زرتشتيان تهران و نيز در اصفهان و کالج امريکايى تحصيل کرد و علاقهٔ زيادى به تاريخ و ادبيات ايران باستان داشت. سپنتا سفرهايى به هند داشت و آثارى را منتشر نمود. در سال ۱۳۰۷ اولين روزنامه‌اش را با نام دورنماى ايران منتشر کرد. وى پس از سفر به ايران مجدداً به هند رفت.

آشنايى وى با سينما به‌طور تصادفى و از طريق اردشير ايرانى صورت گرفت. پس از مطالعه در اين زمينه بصورت تئوري، سناريو با نظر فنى اردشير ايرانى نوشته شد. مشکل اساسى اين دو در تهيه فيلم، انتخاب بازيگران بود که مى‌بايست با زبان فارسى آشنايى مى‌داشتند. پس از جستجوى بسيار، سرانجام همسر يکى از کارمندان استوديو بنام روح‌انگير جهت ايفاى نقش دختر لُر برگزيده شد. نقش‌هاى بعدى را هادى شيرازى و سهراب پورى ايفا مى‌کردند و نقش‌هاى فرعى را خود سپنتا با تغيير صدا و لحن صحبت مى‌کرد. پس از هفت ماه کار مداوم، نخستين فيلم ايرانى ناطق موجوديت يافت. از اين فيلم بعدها بنام جعفر و گلنار ياد مى‌شد. نقش اساسى در تهيه‌ٔ اين فيلم، به سپنتا تعلق داشت، گرچه ساختهٔ اردشير ايرانى ذکر شد و در واقع کارگردانى هنرى با سپنتا و کارگردانى فنى با اردشير ايرانى بود. فيلم ”دختر لُر“ در مهر ۱۳۱۲ آماده نمايش شد و در ۳۰ آبان ۱۳۱۲ نمايش فيلم در سينما ماياک در خيابان لاله‌زار آغاز شد و با استقبال بى‌سابقه‌اى روبرو شد و پس از ۳۷ روز نمايش، موفقيت بى‌نظيرى کسب کرد. سپس از دى ماه به مدت ۱۲۰ روز در سينما سپه اکران شد و حتى سال بعد يک ماه در سينما ماياک و ۵۰ روز در سينما سپه نمايش مجدد يافت. و نمايش سومى نيز در سينما سپه داشت. توفيق ”دختر لُر“ فيلم‌هاى صامت را از رونق انداخت.

نخستين مدرسهٔ سينمايى و فيلم‌بردارى در ايران

نخستين مدرسهٔ سينمايى و فيلم‌بردارى در ايران

”اوانس اوگانيانس“، مهاجرى ارمنى / روس بود، که پس از اتمام تحصيلاتش در رشتهٔ سينما به ايران آمد. اوگانياسن با فکر تأسيس مدرسهٔ سينمايى و سپس توليد فيلم را به مرحلهٔ عمل در آورد. پس از درج اعلان براى براى نخستين دورهٔ مدرسه، نتيجه‌اى ببار نيامد و با اعلان‌هاى بعدي، افتتاح مدرسهٔ هنرپيشگى در ۲۰ ارديبهشت ۱۳۰۹ روى داد و سيصد نفر نام‌نويسى کردند. اما اين دوره را فقط ۱۲ نفر به‌پايان رسانيدند. سرانجام دورهٔ دوم نيز پس از چاپ اعلان در جرايد برگزار شد؛ در دورهٔ دوم دروس مختلفى شامل فيلم‌برداري، بازيگري، ورزش، موسيقي، رقص، ژيمناستيک، تاريخ لباس و ... تدريس مى‌شد.

اوانس اوگانيانس (۱۲۷۶-۱۳۴۰)،نخستين فيلم نامه نويس،كارگردان،تدوينگر و باني مدرسه آرتيستي سينما
اوانس اوگانيانس (۱۲۷۶-۱۳۴۰)،نخستين فيلم نامه نويس،كارگردان،تدوينگر و باني مدرسه آرتيستي سينما

اوگانيانس نتوانست دورهٔ سوم را برگزار نمايد. در سال ۱۳۱۷ به هند رفت تا کار سپنتا را ادامه دهد ولى درگير مسائل سياسى شد. پس از جنگ جهانى دوم به ايران بازگشت و نام خود را پس از گرويدن به اسلام رضا مژده ناميد. بعد از آن نيز چند بار تلاش کرد تا با سينما ارتباط برقرار کند ولى توفيقى نيافت.

عبدالحسين سپنتا
عبدالحسين سپنتا

نسل اول سينماداران ايران

نسل اول سينماداران ايران

ميرزا ابراهيم خان عکاس باشی

ميرزا ابراهيم خان عکاس باشی

ميرزا ابراهيم خان صحاف باشى (مهاجر) تهرانى (سانفرانسيسکو-اوايل 1283)

ميرزا ابراهيم خان صحاف باشى (مهاجر) تهرانى (سانفرانسيسکو-اوايل 1283)

خان بابا خان معتضدى (1366-1271) در نمايى از مجموعه تلويزيونى آغازگران، 1355

خان بابا خان معتضدى (1366-1271) در نمايى از مجموعه تلويزيونى آغازگران، 1355

ميرزا ابراهيم‌خان عکاس‌باشى

نخستين فيلم‌بردار ايرانى ميرزا ابراهيم‌خان عکاس‌باشى است. او پسر احمد صنيع‌السلطنه عکاس‌‌باشى دربار ناصرالدين‌شاه بود. ميرزا ابراهيم‌خان از چهارده سالگى در پاريس به تحصيل عکاسي، گراورسازى و عکاسى روى چينى پرداخت و بعد به همراه پدرش به وطن بازگشت و به خدمت مظفرالدين‌شاه که وليعهد بود، و در تبريز بسر مى‌برد، در آمد. پس از کشته شدن ناصرالدين‌شاه وى در رکاب مظفرالدين‌شاه به تهران آمد. مظفرالدين‌شاه در آبان ۱۲۷۷، لقب عکاس‌باشى را به وى داد و خواهر همسرش زيورالسلطان طلعت‌السلطنه را به ازدواج او در آورد. ميرزا ابراهيم‌خان در سفر نخست مظفرالدين‌شاه در ۱۲۷۶ همراه وى بود و در فرانسه، دستور تهيه دوربين را دريافت کرد و نخستين فيلم را در مراسم جشن گل‌ها از مظفرالدين‌شاه فيلم‌بردارى کرد. سپس همراه شاه به ايران بازگشت.

عکاس‌باشى ضمن نمايش مرتب فيلم در دربار و نزد اشراف، گاهى نيز به فيلم‌بردارى مى‌پرداخت دوربين عکاس‌باشى دوربين مدل ”گومون“ بود که آن را ”هنرى ساوج لندر“ جهانگرد انگليسى در بازديد از قصر گلستان در ۱۲۸۰ مشاهده کرده است. ميرزا ابراهيم خان با آغاز سلطنت محمدعلى شاه جاى خود را به عبدالله ميرزا قاجار شاگرد پدرش داد و خود به زراعت و امور چاپى مشغول شد. وى به هنگام مرگ چهل و يک سال داشت.

ميرزا ابراهيم خان صحاف‌باشى

اما نخستين گام براى عمومى شدن سينما بوسيلهٔ ميرزا ابراهيم خان صحاف‌باشى برداشته شد. وى در سفر تجارى شش ماههٔ خود در خرداد ۱۲۷۶ با سينماتوگراف آشنا شد. صحاف‌باشى احتمالاً پس از پايان سفرش پروژکتور نمايش را با خود به ايران آورده بوده است. وى در بازگشت به ايران نخستين سالن نمايش فيلم را در حدود مهر ۱۲۸۳ در حياط پشت مغازه‌اش داير کرد. اما نخستين سالن عمومى سينما در ايران را در رمضان ۱۳۲۲ هـ . ق افتتاح کرد که در خيابان چراغ گاز قرار داشت. عمر اين سينما تنها يک ماه رمضان بود. علت تعطيلى اين سالن را بعضى بدگويى‌هاى مردم از سينما و در نتيجه تکفير سينما از سوى شيخ‌ فضل‌الله نورى مى‌دانند و به روايتى ديگر چون صحاف‌باشى جزو مشروطه‌خواهان بوده، بر اثر درگيرى‌هايى که با دربار داشته و بدگويى‌هايى که از سينما صورت مى‌گرفته، بهانه‌اى بدست درباريان مى‌افتد و سينما به تعطيلى کشانده مى‌شود. بدنبال اين اتفاق، صحاف‌باشى پروژکتور خود را به ”آرتاسش پاتماگريان“ (اردشيرخان) واگذار نمايد. وى پس از تحمل رنج فراوان اموال و اجناس خود را فروخت و در ۱۲۸۶ تبعيد و راهى کربلا شد و پس از مدتى به هند مهاجرت نمود.

روسى خان

دو سال پس از ميرزا ابراهيم‌خان صحاف‌باشي، روسى خان به رواج سينما در ايران پرداخت. نام اصلى وى ايوانف بود. وى مدتى شاگرد عبدالله ميرزا بود. با آغاز سلطنت محمدعلى شاه به رياست بخش عکاسى دارالفنون و مقام عکاس‌باشى دربار دست يافت. وى مدتى بعد عکاس‌خانه‌‌اى براى خود تأسيس کرد. پس از تجربهٔ موفق ”دوروس“ در سال ۱۲۸۶در نمايش دو فيلم در تالار آيينه کاخ گلستان، روسى‌خان به اهميت تجارى سينما پى برد و يک دستگاه نمايش و پانزده حلقه فيلم را با کمک ”بومر“ از کمپانى پاته خريدارى کرد. پس از نمايش‌هاى خصوصى در دربار و خانه‌هاى اشراف، سرانجام از ابتداى رمضان ۱۳۲۵ ق / ۱۲۸۶ ش به نمايش فيلم در عکاس‌خانهٔ خود اقدام نمود و پس از مدتى نمايش را به‌طور جدى‌ترى دنبال کرد. در اين زمان فردى بنام آقايوف نيز سالن تازه‌اى افتتاح نمود. از برپايى سالن‌هاى روسى‌خان و آقايوف استقبال شد و آنها کار خود را توسعه دادند. روسى‌خان سالن جديدى در خيابان ناصرى تأسيس کرد و بعد به روسيه رفت و يک صندوق فيلم خريد. وقتى به ايران بازگشت اهميت سينما زياد شده بود و او در انديشهٔ ايجاد سالن جديدى برآمد. اين سلان که داراى دستگاه، مولد برق و بادبزن و رستوان و بوفه بود، بعدها به ”فاروس“ معروف شد. روسى‌خان با قدرت دو سالن خود را اداره مى‌کرد. آقايوف و روسى‌خان با کارشکنى‌هايى که عليه هم انجام مى‌دادند، هر دو در سفارت روس به زندان افتادند. روسى‌خان پس از رهايي، سالنى در دروازه قزوين به راه انداخت که بيشتر فيلم‌هاى روسى نمايش مى‌داد. پس از پيروزى مشروطه‌خواهان اين سالن را تعطيل کرد و در سالن فاروس تغييراتى داد ولى نهايتاً در اواخر ۱۲۸۸ آن را نيز تعطيل کرد. پس از فرار محمدعلى شاه تهران دچار اغتشاش شد و مردم با اطلاعى که از سوابق و موقعيت روسى‌خان داشتند، مغازه‌اش را تاراج کردند. وى در ۱۲۹۱ به فرانسه مهاجرت کرد و به خدمت همسر محمدعلى شاه در آمد.

اردشيرخان

اردشيرخان از ارامنهٔ تبريز و تاجر پارچه بود. وى در سفرش به اروپا يک دستگاه نمايش و يک گرامافون با خود به ايران آورد. در سال ۱۲۹۱ سالن خود را در خيابان علاءالدوله به راه انداخت. در سال ۱۲۹۲ اين سالن تعطيل شد و سالن تازه‌اى در خيابان لاله‌‌زار افتتاح گرديد. در سال ۱۲۹۶ اردشيرخان سالن خورشيد يا سينما خورشيد را افتتاح کرد، سپس در تابستان ۱۲۹۹ سينماى هواى آزاد را در خيابان اميريه تأسيس نمود. پس از آن باغى را در بين خيابان ارامنه و اميريه اجاره کرد و شروع به نمايش فيلم نمود. اما هر بار به محض به راه انداختن دستگاه برق دچار اختلال مى‌شد و سينما سرانجام بدستور نظميه تعطيل شد. اردشيرخان پس از اين ماجرا، فعاليت‌هاى سينمايى‌اش را رها کرد.

اردشير خان (آرتاش پاتماگريان) (۱۲۴۲ - ۱۳۰۷)ملقب به وثوق التجار

اردشير خان (آرتاش پاتماگريان) (۱۲۴۲ - ۱۳۰۷)ملقب به وثوق التجار

على وکيلى

على وکيلى چهره مؤثر و سرشناس ديگرى از نسل اول سينماداران ايران است. او تاجر موفقى بود که در سال ۱۳۰۳ با سينما ارتباط يافت. او سالن‌هايى را افتتاح کرد و به‌ کارش توسعه داد. وى سالن ويژه بانوان را بوجود آورد که به تعطيلى انجاميد. در اقدام بعدى سالنى را به خانم‌ها و آقايان اختصاص داد و بالکن را به بانوان مختص نمود اما اين حرکت نيز ناموفق ماند. او با ابتکار و پشتکار فوق‌العاده‌اش، سالن تازه‌اش، سينما سپه را آماده کرد و ارکسترى را براى ايجاد تنوع به استخدام در آورد تا در فواصل نمايش فيلم‌ها، آهنگ‌هاى ايرانى بنوازند. در اقدام بعدي، وکيلى به فکر ترجمه فارسى فيلم‌ها افتاد و آن را با خان بابا معتضدى در ميان گذاشت و لابراتوار خان باباخان فعال شد. اما اين اقدام نيز ثمرى نداشت. وکيلى پس از انتشار دو شماره از مجلهٔ سينما و نمايشات، درگير فعاليت‌هاى دولتى شد و از فعاليت‌هاى سينمايى و سينمادارى کناره گرفت.

على وکيلى

على وکيلى

خان بابا معتضدى

سومين فيلم‌بردار تاريخ سينماى ايران، خان بابا معتضدى است. در دوران نوجوانى وى که سينما در حال شکل گرفتن بود، با علاقه آن را پيگيرى مى‌کرد. وى براى تحصيل به فرانسه رفت و آنجا با پسر رئيس کمپانى ”گومون“ آشنا شد و در آنجا دعوت بکار در استوديو شد. او طى دو سال فعاليت در استوديو، به فنون فيلم‌بردارى و چاپ آشنايى پيدا کرد. و هنگام بازگشت به ايران، مقدارى لوازم فيلم‌بردارى از رئيس کمپانى گومون دريافت نمود. در اولين اقدام، خان بابا معتضدي، شرايط را براى استفاده بانوان در نمايش‌هاى ويژه فراهم کدر که با استقبال مواجه گرديد. سپس به فيلم‌بردارى روى آورد. سپس به دربار دعوت شد. و با آغاز حکومت پهلوي، فعاليتش را در عرصه فيلم‌بردارى از مراسم و فعاليت‌هاى مختلف افزايش داد. پس از چندى در فروردين ۱۳۰۷ به پيشنهاد کلنکل على‌نقى وزيرى در مورد ايجاد سينمايى خاص بانوان، به سينمادارى روى آورد. اين سالن، سينماى صنعتى نام داشت و در خيابان لاله‌زار قرار داشت. با حريق مهر ۱۳۰۷ سينما دچار تعطيلى شد. سپس سينماى پرى را افتتاح کرد. سپس تصميم گرفت در جنوب شهر (مولوي) سينمايى داير کند. وى بعدها سه سينماى ديگر در گلوبندک بنام ”سينما گلوبندک“، در ميدان حسن‌آباد بنام ”ميهن“ و در خيابان شاهپور، چهارراه مختارى بنام کشور (بعداً به شهره و بعد به اورانوس تغيير نام داد) افتتاح کرد.

ورود سينما به ايران

ورود سينما به ايران

مظفر‌الدين‌شاه در فروردين سال ۱۲۷۹ از تهران به مقصد اروپا حرکت کرد. در اين سفر بود که با سينما آشنا شد. در سفرنامهٔ ”مبارکه مظفرالدين‌شاه“ آمده است که شاه روز يکشنبه هفدهم تير ۱۲۷۹ به اتفاق ميرزا ابراهيم خان عکاس‌باشى به تماشاى دستگاه ”سينموفتوگراف“ و لانترن ماژيک رفته است. اين حادثه پنج سال پس از رواج اختراع برادران لومير در پاريس رخ داد؛ (شاه اين دوربين را اشتباهاً سينموفتوگراف مى‌ناميد.)

در هفته بعد، مظفرالدين‌شاه مجدداً به ديوار سينما رفت. حدود يک ماه پس از اولين ديدار مظفرالدين‌شاه با سينما، در سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۲۷۹ در شهر ”اوستاند“ در ساحل دريا در بلژيک، جشن روز عيد گل برگزار شد و ميرزا ابراهيم‌خان عکاس‌باشى مشغول عکس سينموفتوگراف‌اندازى از شاه شد.

به اين ترتيب بانى ورود نخستين دوربين فيلم‌بردارى و نمايش فيلم، مظفرالدين‌شاه است و نخستين فيلم‌بردار ايرانى نيز ابراهيم ‌خان عکاس‌باشى محسوب مى‌شود.

Charles Émile Reynaud

Name Charles-Emile Reynaud Role Inventor
Charles-Emile Reynaud Charlesmile Reynaud Wikipedia the free encyclopedia
Born 8 December 1844 (1844-12-08) Montreuil, Seine-Saint-Denis, FranceOccupation Science teacher, inventorDied January 9, 1918, Ivry-sur-Seine, FranceSpouse Margueritte Remiatte (m. 1879)People also search for Eadweard Muybridge, Paul Reynaud, Andre Reynaud, Margueritte RemiatteChildren Paul Reynaud, Andre ReynaudMovies Pauvre Pierrot, Autour d\'une cabine, Un bon bock, Le Clown et ses chiens, Reve au coin du feu

24 frames per second the work of charles emile reynaud

Charles-Émile Reynaud (8 December 1844 – 9 January 1918) was a French inventor, responsible for the first projected animated cartoons. Reynaud created the Praxinoscope in 1877 and the Théâtre Optique in December 1888, and on 28 October 1892 he projected the first animated film in public, Pauvre Pierrot, at the Musée Grévin in Paris. This is also notable as the first known instance of film perforations being used.

Charles-Émile Reynaud Charles Emile Reynaud Alchetron The Free Social EncyclopediaReynaud's late years were tragic after 1910 when, his creations outmoded by the Cinematograph, dejected and penniless, he threw the greater part of his irreplaceable work and unique equipment into the Seine. The public had forgotten his "Théâtre Optique" shows, which had been a celebrated attraction at the Musée Grevin between 1892 and 1900. He died in a hospice on the banks of the Seine where he had been cared for since 29 March 1917.

Charles-Émile Reynaud Charles Emile Reynaud Alchetron The Free Social Encyclopedia

The first surviving animated cartoon pauvre pierrot 1891 by charles emile reynaud

Series 1

Charles-Émile Reynaud httpsuploadwikimediaorgwikipediacommonsee

  • L'Aquarium
  • Le Jongleur
  • L'Équilibriste
  • Le Repas des Poulets
  • Les Bulles de Savon
  • Le Rotisseur
  • La Danse sur la Corde
  • Les Chiens Savants
  • Le Jeu de Corde
  • Zim, Boum, Boum

Series 2

Charles-Émile Reynaud Charles Emile Reynaud Alchetron The Free Social Encyclopedia

  • Les Scieurs de Long
  • Le Jeu du Volant
  • Le Moulin à Eau
  • Le Déjeuner de Bébé
  • La Rosace Magique
  • Les Papillons
  • Le Trapèze
  • La Nageuse
  • Le Singe Musicien
  • La Glissade

Series 3

  • La Charmeuse
  • La Balançoire
  • L'Hercule
  • Les Deux Espiègles
  • Le Fumeur
  • Le Jeu de grâces
  • L'Amazone
  • Le Steeple-chase
  • Les Petits valseurs
  • Les Clowns

Charles-Émile Reynaud Charlesmile Reynaud WikipediaThe film frames were not photographed, but painted directly onto the transparent strip. In 1900, more than 500,000 people saw his shows.

His inventions

Charles-Émile Reynaud mile Reynaud Wikipedia

  • The praxinoscope, 1876
  • The praxinoscope-jouet (toy praxinoscope), 1877
  • The praxinoscope-théâtre, 1879
  • The projecting praxinoscope, 1880
  • Image bands with central perforation.
  • The Théâtre Optique, 1888
  • The stéréo-cinéma (animations in 3D), 1907

Books and references

  • Dominique Auzel, Émile Reynaud et l'image s'anima biographie d'Émile Reynaud
  • éditions du May (1992), ISBN 2-906450-72-3 (photos en couleurs)
  • And at Dreamland éditeur (2000), ISBN 2-910027-37-6 (photos en noir et blanc)

References

Charles-Émile Reynaud Wikipedia

Auguste and Louis Lumiere

Auguste and Louis Lumière

The Lumière ([lymjɛːʁ]) brothers, Auguste Marie Louis Nicolas [oɡyst maʁi lwi nikɔla] (19 October 1862, Besançon, France – 10 April 1954, Lyon) and Louis Jean [lwi ʒɑ̃] (5 October 1864, Besançon, France – 6 June 1948, Bandol), were among the first filmmakers in history. They patented an improved cinematograph, which in contrast to Thomas Edison's "peepshow" kinetoscope allowed simultaneous viewing by multiple parties.

Auguste and louis lumiere les forgerons 1895

History

The Lumière brothers were born in Besançon, France to Charles-Antoine Lumière (1840-1911) and Jeanne Joséphine Costille Lumière, who were married in 1861 and moved to Besançon, setting up a small photographic portrait studio where Auguste and Louis were born. They moved to Lyon in 1870, where son Edouard and three daughters were born. Auguste and Louis both attended La Martiniere, the largest technical school in Lyon. Their father Charles-Antoine set up a small factory producing photographic plates, but even with Louis and a young sister working from 5 a.m. to 11 p.m. it teetered on the verge of bankruptcy, and by 1882 it looked as if they would fail, but when Auguste returned from military service the boys designed the machines necessary to automate their father's plate production and devised a very successful new photo plate, 'etiquettes bleue', and by 1884 the factory employed a dozen workers.

It was not until their father retired in 1892 that the brothers began to create moving pictures. They patented a number of significant processes leading up to their film camera, most notably film perforations (originally implemented by Emile Reynaud) as a means of advancing the film through the camera and projector. The original cinématographe had been patented by Léon Guillaume Bouly on 12 February 1892. The brothers patented their own version on 13 February 1895. The first footage ever to be recorded using it was recorded on 19 March 1895. This first film shows workers leaving the Lumière factory.

The Lumières brothers saw film as a novelty and had withdrawn from the film business in 1905. They went on to develop the first practical photographic colour process, the Lumière Autochrome.

First film screenings

The Lumières held their first private screening of projected motion pictures in 1895. This first screening on 22 March 1895 took place in Paris, at the "Society for the Development of the National Industry", in front of an audience of 200 people – among which Léon Gaumont, then director of the Comptoir de la photographie. The main focus of this conference by Louis Lumière were the recent developments in the photograph industry, mainly the research on polychromy (colour photography). It was much to Lumière's surprise that the moving black-and-white images retained more attention than the coloured stills photographs. The American Woodville Latham had screened works of film seven months earlier on 20 May 1895. The first public screening of films at which admission was charged was a program by the Skladanowsky brothers that was held on 1 November 1895, in Berlin.

The Lumières gave their first paid public screening on 26 December 1895, at Salon Indien du Grand Café in Paris. This history-making presentation featured 10 short films, including their first film, Sortie des Usines Lumière à Lyon (Workers Leaving the Lumière Factory).

Each film is 17 meters long, which, when hand cranked through a projector, runs approximately 50 seconds.

It is believed their first film was actually recorded that same year (1895) with Léon Bouly's cinématographe device, which was patented the previous year. The date of the recording of their first film is in dispute. In an interview with Georges Sadoul given in 1948, Louis Lumière tells that he shot the film in August 1894. This is questioned by historians (Sadoul, Pinel, Chardère) who consider that a functional Lumière camera didn't exist before the end of 1894, and that their first film was recorded 19 March 1895, and then publicly projected 22 March at the Société d'encouragement pour l'industrie nationale in Paris. The cinématographe — a three-in-one device that could record, develop, and project motion pictures — was further developed by the Lumières.

The public debut at the Grand Café came a few months later and consisted of the following 10 short films (in order of presentation):

  1. La Sortie de l'Usine Lumière à Lyon (literally, "the exit from the Lumière factory in Lyon", or, under its more common English title, Workers Leaving the Lumiere Factory), 46 seconds
  2. Le Jardinier (l'Arroseur Arrosé) ("The Gardener", or "The Sprinkler Sprinkled"), 49 seconds
  3. Le Débarquement du Congrès de Photographie à Lyon ("the disembarkment of the Congress of Photographers in Lyon"), 48 seconds
  4. La Voltige ("Horse Trick Riders"), 46 seconds
  5. La Pêche aux poissons rouges ("fishing for goldfish"), 42 seconds
  6. Les Forgerons ("Blacksmiths"), 49 seconds
  7. Repas de bébé ("Baby's Breakfast" (lit. "baby's meal")), 41 seconds
  8. Le Saut à la couverture ("Jumping Onto the Blanket"), 41 seconds
  9. La Places des Cordeliers à Lyon ("Cordeliers Square in Lyon"—a street scene), 44 seconds
  10. La Mer (Baignade en mer) ("the sea [bathing in the sea]"), 38 seconds

The Lumières went on tour with the cinématographe in 1896, visiting Brussels (the first place a film was played outside Paris on the Galleries Saint-Hubert on 1 March 1896), Bombay, London, Montreal, New York City and Buenos Aires.

The moving images had an immediate and significant influence on popular culture with L'Arrivée d'un Train en Gare de la Ciotat (literally, "the arrival of a train at La Ciotat", but more commonly known as Arrival of a Train at a Station) and Carmaux, défournage du coke (Drawing out the coke). Their actuality films, or actualités, are often cited as the first, primitive documentaries. They also made the first steps towards comedy film with the slapstick of L'Arroseur Arrosé.

Early colour photography

The brothers stated that "the cinema is an invention without any future" and declined to sell their camera to other filmmakers such as Georges Méliès. This made many film makers upset. Consequently, their role in the history of film was exceedingly brief. In parallel with their cinema work they experimented with colour photography. They worked on a number of colour photographic processes in the 1890s including the Lippmann process (interference heliochromy) and their own 'bichromated glue' process, a subtractive colour process, examples of which were exhibited at the Exposition Universelle in Paris in 1900. This last process was commercialised by the Lumieres but commercial success had to wait for their next colour process. In 1903 they patented a colour photographic process, the Autochrome Lumière, which was launched on the market in 1907. Throughout much of the 20th century, the Lumière company was a major producer of photographic products in Europe, but the brand name, Lumière, disappeared from the marketplace following merger with Ilford. They also invented the colour plate which really got photography on the road.

Other early cinematographers

The Lumière Brothers were not the only ones to claim the title of the first cinematographers. The scientific chronophotography devices developed by Eadweard Muybridge, Étienne-Jules Marey and Ottomar Anschütz in the 1880s were able to produce moving photographs, as was William Friese-Greene's 'chronophotographic' system, demonstrated in 1890.Thomas Edison's Kinetoscope (developed by W K-L Dickson), premiered in 1891.

Since 1892, the projected drawings of Émile Reynaud's Théâtre Optique were attracting Paris crowds to the Musée Grévin. Louis Le Prince and Claude Mechant had been shooting moving picture sequences on paper film as soon as 1888, but had never performed a public demonstration. Polish inventor, Kazimierz Prószyński had built his camera and projecting device, called Pleograph, in 1894. Max and Emil Skladanowsky, inventors of the Bioscop, had offered projected moving images to a paying public one month earlier (1 November 1895, in Berlin). Nevertheless, film historians consider the Grand Café screening to be the true birth of the cinema as a commercial medium, because the Skladanowsky brothers' screening used an extremely impractical dual system motion picture projector that was immediately supplanted by the Lumiere cinematographe.

Although the Lumière brothers were not the first inventors to develop techniques to create motion pictures, they are often credited as among the first inventors of the technology for cinema as a mass medium, and are among the first who understood how to use it.

Le squelette joyeux 1897 auguste and louis lumiere

References

Auguste and Louis Lumière Wikipedia

AVN Award for Best Actress

Awarded for Best ActressPresented by AVN Media NetworkCurrently held by Penny Pax Country United StatesFirst awarded 1984 (1984)Official website avnawards.avn.com

The AVN Award for Best Actress is an award that has been given by sex industry company AVN since the award ceremony's inception in 1984. As of January 2016, the titleholder is Penny Pax.

References

AVN Award for Best Actress Wikipedia

AVN Award for Best Supporting Actress

Country United StatesFirst awarded 1984 (1984)Official website avnawards.avn.com Presented by AVN Media NetworkCurrently held by Kleio Valentien

Awarded for Best Supporting Actress

The AVN Award for Best Supporting Actress is an award that has been given by sex industry company AVN since the award ceremony's inception in 1984. As of January 2016, the titleholder is Kleio Valentien.

AVN Award for Female Foreign

AVN Award for Female Foreign Performer of the Year

Country United StatesFirst awarded 2003 (2003)Official website avnawards.avn.com Presented by AVN Media NetworkCurrently held by Misha Cross
Awarded for Female Foreign Performer of the Year

The AVN Award for Female Foreign Performer of the Year is an award that has been given by sex industry company AVN since the award's inception in 2003. French-born actress Katsuni has won the award three times, while Hungarian-born Aleska Diamond and French-born Anissa Kate have each won the award twice.

As of January 2016, the titleholder is Polish-born actress Misha Cross.

References

AVN Award for Female Foreign Performer of the Year Wikipedia

AVN Award

Sponsored by Adult Video NewsCountry United StatesReward(s) Trophy Location Las Vegas, NevadaPresented by Adult Video New

First awarded 1984; 33 years ago (1984)

The AVN Awards are movie awards sponsored and presented by the American adult video industry trade magazine AVN (Adult Video News) to recognize achievement in various aspects of the creation and marketing of American pornographic movies. They are called the "Oscars of porn".

The awards are divided into nearly 100 categories, some of which are analogous to industry awards offered in other film and video genres and others that are specific to pornographic/erotic film and video.

AVN sponsored the first AVN Awards ceremony in February 1984. The award ceremony occurs in early January during the AVN Adult Entertainment Expo in Las Vegas, Nevada. Since 2008, the ceremony has aired in a form edited for time on Showtime, which is usually broadcast in a 90-minute time slot.

Awards for gay adult video were a part of the AVN Awards from the 1986 ceremony through the 1998 ceremony. The increasing number of categories made the show unwieldy. For the 1999 ceremony AVN Magazine began hosting the GayVN Awards, an annual adult movie award event for gay adult video. However, it appears that the GayVN Awards have been discontinued; the last award year was 2010.

Reception and review

Originally, the awards show was part of the Consumer Electronics Show (CES) in Las Vegas, but it grew and garnered more attention over time, allowing it to be established as a separate event in the 1990s. The event started out as the "Adult Software exhibition" of the show, which attracted as many as 100,000 visitors in addition to those attending CES. When the show became a separate event, it initially moved to Caesar's Palace, but it has since moved to other Las Vegas venues.

A writer from Los Angeles magazine made the claim in 2006 that awards often go to consistent advertisers in AVN magazine. In his article, the writer stated: "Imagine the editors of Variety choosing the Academy Award nominations—then handing out Oscars to the winners—and you have a pretty good idea of how much manipulation can go on behind the scenes during the run-up to the AVNs. [...] Actresses trying to secure a nomination stop in to schmooze at the magazine's Chatsworth offices. [An agency] client once presented dolls of herself to editors and writers. Another baked cookies". Similar allegations have been made regarding the Academy Award nominations and influencing Academy member voting that date back to at least 1988 with regard to movies such as Rain Man.

In 2013, actress Tanya Tate offered some insights into the industry in an interview with the Huffington Post about the 30th AVN Awards at which she was nominated for an award. She stated: "If you are more popular with the fans, companies are more likely to book you for their production", "Being nominated for awards help build your recognition with your fan base. People that win male and female performer of the year are generally solid consistent talent that are open to many 'levels', and some of these performers already have higher basic rates than others".

AVN Award winners

The following is a list of the winners in the major categories for the AVN Awards.

Winners 1995–1999

  • From 1999 onwards, AVN Magazine began hosting the GayVN Awards, an annual adult movie award event for gay adult video.

References

AVN Award Wikipedia

تینا پاکروان

تینا پاکروان (متولد ۱۳۵۶ در تهران) کارگردان، تهیه کننده و بازیگر سینمای ایران است. دارای لیسانس کارگردانی سینما از دانشکده سینما تئاتر است و تحصیلات تکمیلی سینما را در دانشگاه UCLA گذرانده است.

 بیوگرافی تینا پاکروان کارگردان، تهیه کننده و بازیگر ایرانی | ستاره

بيوگرافي تینا پاکروان

تینا پاکروان در سال ۱۳۵۶ در تهران متولد شده است و لیسانس کارگردانی سینما از دانشکده سینما تئاتر دارد. فعالیت سینمایی را از کار در مجله سینمایی، گزارش فیلم در سال ۱۳۷۴ آغاز کرده و در ادامه با مجلاتی مانند «ابرار سینمایی» و «صدا، دوربین، حرکت» و هفته نامه «فکور» همکاری داشته است.
در سن ۱۸ سالگی در فیلم یاس‌های وحشی به کارگردانی محسنی‌نسب به عنوان منشی صحنه فعالیت داشت. در فیلم «سگ کشی» بهرام بیضایی دستیار کارگردان بوده و در ادامه در سریال «تعطیلات نوروزی» شبکه دو، برنامه‌ریز و جانشین تولید، در سریال «راز سکوت» هم برنامه‌ریز و جانشین تولید بوده است.
پاکروان سپس برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفت و در دانشکده یوسی‌ال ای UCLA آمریکا در رشته سینما ادامه تحصیل داده است. در این میان دو فیلم کوتاه ساخت: «رؤیا» با بازی بهزاد فراهانی و مژگان ربانی و همچنین «اکتور اکتور» که در آمریکا ساخته است. یک فیلم مستند هم به نام «همراه با ایرانیان» برای شبکه جهانی جام جم ساخته که به زندگی ایرانی‌های مقیم لس آنجلس و سانفرانسیسکو می‌پرداخت.
او پس از بازگشت به ایران توسط محمدرضا شریفی‌نیا در سریال «کلاه پهلوی» به عنوان مدیر برنامه‌ریزی و دستیار اول کارگردان با آقای دری همکاری کرده است. سپس در فیلم «سنتوری» به عنوان مدیر تولید با داریوش مهرجویی همکاری کرد. در فیلم «وقتی همه خوابیم» به کارگردانی بهرام بیضایی مدیر تولید و برنامه‌ریز بوده است. سومین فیلم کوتاهش «گره» نام داشت که محمدرضا شریفی‌نیا، سارا خوئینی‌ها، شقایق فراهانی و محراب رضایی به عنوان بازیگر در این فیلم حضور داشتند و اولین کار بازیگریش هم سریال «سال‌های مشروطه» است که در آن به عنوان بازیگر، مدیر تولید، طراح دکور و مشاور فیلمنامه حضور داشته است.
وی تاکنون به عنوان مجری طرح، مدیر تولید، بازیگر، برنامه‌ریز، دستیار کارگردان و ... در فیلم‌های مختلف همکاری داشته و با فیلمسازانی همچون مسعود کیمیایی، داریوش مهرجوئی، بهرام بیضایی، محمدرضا ورزی، ضیاءالدین دری و ... کار کرده است. از فعالیت‌های دیگر وی می‌توان به تدریس، انتشار کتاب و نقد و ترجمه در مطبوعات و برگزاری نمایشگاه عکس اشاره کرد.
 بیوگرافی تینا پاکروان کارگردان، تهیه کننده و بازیگر ایرانی | ستاره

تینا پاکروان و کارگردانی

  • فیلم سینمایی «نیمه شب اتفاق افتاد» -(۱۳۹۴)
  • فیلم سینمایی «خانوم» -(۱۳۹۲)
  • فیلم تلویزیونی «پل» -(۱۳۹۰)
  • فیلم کوتاه «اینجا شهر من بود» - (۱۳۸۹)
  • فیلم کوتاه «گره» - (۱۳۸۸)
  • فیلم کوتاه «آکتور آکتور» - (۱۳۸۶)
  • فیلم کوتاه «رؤیا» - (۱۳۷۹)

نویسندگی

  • فیلم خانوم
  • اینجا شهر من بود
  • گره
  • معجزه

بازیگری

  • فیلم سینمایی خانه‌ی کاغذی (۱۳۹۵)
  • فیلم سینمایی متروپل (۱۳۹۲)
  • سریال سالهای مشروطه (۱۳۸۸)
  • فیلم تلویزیونی مسافر بهشت (۱۳۹۰)

تهیه کنندگی

  • فیلم سینمایی «خانه‌ی کاغذی» -(۱۳۹۵)
  • فیلم سینمایی «نیمه شب اتفاق افتاد» -(۱۳۹۴)
  • فیلم سینمایی "یحیی سکوت نکرد "-(۱۳۹۳)
  • فیلم سینمایی "خانوم"-(۱۳۹۲)
  • فیلم تلویزیونی "داستان عوضی "-(۱۳۹۱)
  • فیلم تلویزیونی "مسافر بهشت "-(۱۳۹۱)

زندگی شخصی تینا پاکروان

تینا پاکروان متاهل است و با فریبرز کامرانی ازدواج کرده و صاحب یک فرزند پسر بنام ساشا است. همچنین خانم تینا پاکروان روحیه ی خیر خواهانه دارند و در برنامه های خیر خواهانه نیز حضور فعال دارند. در زیر هم تکه های از صحبت های تینا پاکروان در مصاحبه‌های انجام شده، درباره خودش را آورده‌ایم.

 بیوگرافی تینا پاکروان کارگردان، تهیه کننده و بازیگر ایرانی | ستاره

آینده ی تینا پاکروان

تینا پاکروان درباره اینکه قصد دارد کارگردانی را ادامه دهد یا دوباره در حوزه مدیریت تولید فعالیت داشته باشد، گفت: ترجیح می‌دهم کارگردانی و تهیه‌کنندگی را ادامه دهم، همان‌طور که اخیرا تهیه‌کنندگی فیلم «یحیی سکوت نکرد»‌ را بر عهده داشتم که فیلمبرداری آن تمام شده است.پاکروان درباره ساخت فیلم جدید خود هم افزود: فیلمنامه‌ای به نویسندگی طلا معتضدی را دارم که می‌خواهم آن را کارگردانی کنم و قرار است برای دریافت پروانه ساخت اقدام کنیم.

نگاه تینا پاکروان به زن

تینا پاکروان درباره نگاه خود به موضوع زنان و نقش فداکارانه‌ای که زن‌ها در فیلم‌اش ایفا می‌کنند، آن‌ هم در شرایطی که قبلا فیلم‌هایی با نگاه فمنیستی به زنان ساخته شده است،‌ بیان کرد: من معتقدم جایگاه زن در جای زنانه خود به قدری قوی است که نیازی به نگاه فمنیستی ندارد، یعنی اگر زن‌ها در جایگاه واقعی خودشان قرار بگیرند آنقدر قدرتمند هستند که به همراه عشق و مهری که ابراز می‌کنند می‌توانند هر چیزی را کنترل کنند.

 بیوگرافی تینا پاکروان کارگردان، تهیه کننده و بازیگر ایرانی | ستاره

ارتباط فیلم سینمایی«خانوم» با کتاب «خانوم» مسعود بهنود

کارگردان فیلم «خانوم»، تینا پاکروان درباره اینکه آیا داستان فیلم‌اش ارتباطی با کتاب «خانوم» مسعود بهنود داشته است یا خیر؟ گفت: این کتاب یکی از رمان‌های مورد علاقه من است و دوست دارم روزی بتوان آن را ساخت، اما علاقه‌ام به این کتاب و قلم مسعود بهنود دلیل انتخابم برای داستان فیلم «خانوم» و نام فیلم نبود.

گردآوری: مجله اینترنتی ستاره

پوپک گلدره


 بیوگرافی پوپک گلدره ، بازیگر فقید سینما و تلویزیون | ستاره

بیوگرافی پوپک گلدره

پوپک گلدره هنرپیشه سینما و تلویزیون در تاریخ ۸ مرداد ۱۳۵۰ در تهران متولد شد. با اخذ رتبه ۵۶ در کنکور دانشگاه سراسری، در رشته روان‌شناسی بالینی دانشگاه تهران پذیرفته شد و پایان‌نامه‌اش را در رشته تئاتر درمانی نوشت که سخت مورد توجه قرار گرفت. در همان زمان با اهالی تئاتر آشنا شد و رو به هنر آورد. از بازی‌های درخشان او می‌توان مجموعه تلویزیونی "مروارید سرخ" و "نرگس" را نام برد.

ورود به عرصه بازیگری

پوپک گلدره فعالیت هنری را با بازی در نمایش «پل» آغاز کرد و در سال ۱۳۷۵ در نماهنگ (ویدئو کلیپ) «رؤیای زمین» ظاهر شد. او همچنین در مجموعه تلویزیونی ساعت خوش (۱۳۷۳) نیز بازی کرده بود. وی که با مجموعه ساعت خوش وارد کار بازیگری شد، به سرعت توانست شایستگی‌های خود را در این عرصه نشان دهد که اوج آن با دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن برای فیلم سینمایی "موج مرده" ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا رقم خورد.

وی ایفای هنر در فیلم سینمایی "سیندرلا" ، "آخر بازی"، سریال‌های تلویزیونی "دنیای شیرین دریا"، تئاتر "شکارگاه ممنوع"، "ساعت خوش" و... را در کارنامه‌اش دارد. البته پوپک بیشتر، حضور خود را مرهون بازی در سریال تلویزیونی «دنیای شیرین دریا» است.

بازی او در «موج مرده» تحسین منتقدین را برانگیخت و جایگاه او را در سینما تثبیت کرد. شروع از برنامه طنز «ساعت خوش» تا دریافت دیپلم افتخار جشنواره سینمایی فجر راهی است بس دشوار که وی با پشتکار فراوان طی نمود.

 بیوگرافی پوپک گلدره ، بازیگر فقید سینما و تلویزیون | ستاره

فیلم هایی که پوپک گلدره بازی کرده است:

فیلم سینمایی

  • موج مرده (ابراهیم حاتمی‌کیا، ۱۳۷۹)
  • آخر بازی (همایون اسعدیان، ۱۳۷۹)
  • سیندرلا (بیژن بیرنگ، مسعود رسام، ۱۳۸۰)

مجموعه تلویزیونی

  • ساعت خوش (مهران مدیری، ۱۳۷۳)
  • غبار نور (محمدرضا اصلانی، ۱۳۷۵)
  • دنیای شیرین دریا (بهروز بقایی، ۱۳۷۷)
  • نرگس (سیروس مقدم، ۱۳۸۴)
  • روح مهربان (امیر قویدل، ۱۳۸۴)
  • تلخ و شیرین مجموعه تلویزیونی (۱۳۸۲)

 بیوگرافی پوپک گلدره ، بازیگر فقید سینما و تلویزیون | ستاره

درگذشت پوپک گلدره

پوپک گلدره سرانجام در شهریور ماه ۱۳۸۴ در جریان یک حادثه رانندگی (در جاده نوشهر به نور -منطقه سیسنگان) بر اثر تصادف شدید به حالت کما رفته و در بیمارستان مهر تهران بستری شد و در تاریخ ۲۷ فروردین ۱۳۸۵ پس از ۸ ماه به‌سر بردن در کما درگذشت. وی در قطعه ۸۸ (قطعه هنرمندان) بهشت زهرا به خاک سپرده شده‌است.

بازی در سریال نرگس

بازی در سریال «نرگس» که تا پایان ساخت فرصت حضور در آن را نداشت، اتفاقی تازه را در کارنامه‌ی کاری پوپک گلدره رقم زد اتفاقی که پس از مرگ وی نیز ادامه داشت. او تنها سه ماه در سریال ۹۰ قسمتی «نرگس» به کارگردانی سیروس مقدم بازی کرد. کارگردان و تهیه‌کننده به خاطر این که پوپک ده روز مقابل دوربین بود به او ۴۸ ساعت استراحت دادند و او هم در پاسخشان گفته بود: می‌روم یک سری به دریا می‌زنم و می‌آیم. پوپک به آن جا رفت تا برای همیشه در دنیای شیرین دریا باقی بماند. اما ساخت سریال نرگس باید ادامه پیدا می‌کرد.

سازندگان این مجموعه‌ی تلویزیونی که ۴۷ قسمت از صحنه‌های داخلی را با حضور پوپک گلدره تصویربرداری کرده بودند، از قسمت ۳۶ به بعد بازیگر نقش «نرگس» را عوض کردند و ستاره اسکندری جایگزین پوپک گلدره شد. «نرگس» بدون حضور پوپک گلدره ادامه پیدا کرد و به یکی از پرمخاطب‌ترین سریالهای تلویزیون مبدل شد اما هنوز هم برخی راز موفقیت این سریال در جذب مخاطب را حضور پوپک گلدره می‌دانند.

در روز تجلیل از عوامل سریال «نرگس» صندلی‌ای به یاد پوپک گلدره خالی گذاشته شده بود و بر روی آن عکسی از گلدره به همراه تاج گلی به چشم می‌خورد. این تاج گل و تاج گلهایی از این دست در تمام طول سال بر مزار این بازیگر جوان تازه دیده می‌شوند.

پرویز ملک زاده

پرویز ملک زاده

پرویز ملک زاده (زاده ۱۳۲۳ - درگذشت ۲ آبان ۱۳۸۵) مدیر فیلم برداری ایرانی بود.

دست شیطان

مرگ سفید (۱۳۶۲)

دخترک کنار مرداب (۱۳۶۹)

بهترین بابای دنیا (۱۳۷۰)

راز خنجر (۱۳۷۲)

مستأجر (۱۳۷۲)

من و شعر (۱۳۷۳)

ضربه آخر (۱۳۷۳)

آرزوی بزرگ (۱۳۷۴)

به خاطر هانیه (۱۳۷۴)

قله دنیا (۱۳۷۶)

سایه به سایه (۱۳۷۶)

مردی شبیه باران (۱۳۷۶)

یاد سبز (۱۳۷۶)

لک لک ها (۱۳۷۶)

بچه های آسمان (۱۳۷۶) (نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی)

بودن یا نبودن (۱۳۷۷)

زن شرقی (۱۳۷۷)

تابلویی برای عشق (۱۳۷۷)

بازیگر (۱۳۷۸)

دفاری در آسمان (۱۳۷۸)

قطار کودکی (۱۳۸۱)

ملک زاده کار هنری را از سال ۱۳۴۸ آغاز کرد. فیلم بچه های آسمان با فیلم برداری او و کارگردانی مجید مجیدی به جمع پنج فیلم نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی راه یافت. او برادر فیروز ملک زاده هنرمند دیگر ایرانی بود.

صفحات


ساخت وبلاگ جدید رایگان وی آهنگ مشاور گروپ دکتر ذهن خرید بک لینک از همه بلاگ
بستن تبلیغات [X]